رواياتى در باره معناى مستضعفين‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 5

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 5

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مؤلف: روايات در اين معنا بسيار است، اما در اينكه نام آن شخص ضمره بوده يا چيز ديگر- اختلاف شديدى دارند. در بعضى آمده: ضمرة بن جندب بود. و در بعضى ديگر آمده:

اكثم بن صيفى بود، و در بعضى آمده: ابو ضمرة بن عيص زرقى بود. و در بعضى ديگر آمده:

ضمرة بن عيص از بنى ليث بود. و در بعضى آمده: جندع بن ضمرة جندعى بود. و در بعضى ديگر آمده: آيه شريفه در حق خالد بن حزام نازل شد كه به عزم مهاجرت بسوى حبشه از مكه بيرون آمد، و در بين راه مار او را گزيد و از دنيا رفت.

و در بعضى از روايات كه از ابن عباس نقل شده آمده كه او اكثم بن صيفى بوده راوى حديث گفته: من از ابن عباس پرسيدم، پس جريان ليثى كجا و در چه زمان اتفاق افتاد؟ در پاسخ گفت: اين جريان مدتى قبل از جريان ليثى اتفاق افتاد و اين آيه هم خاص است و هم عام.«1»

مؤلف: منظور ابن عباس اين بوده كه آيه شريفه در خصوص اكثم نازل شده، و در غير او عموميت يافته است. و حاصل كلام اين شد كه سه نفر از مسلمانان هنگام هجرت كردن در بين راه از دنيا رفته‏اند، و آن سه نفر عبارتند از: اكثم بن صيفى، و ليثى، و خالد بن حزام. و اما اينكه آيه شريفه در حق كداميك از آنان نازل شده، ظاهرا روايات در اين باره فرقى ندارند كه همه در صدد تطبيق آيه با ماجرايى خاص بوده‏اند.

رواياتى در باره معناى مستضعفين‏

و در كافى از زراره روايت كرده كه گفت: من از امام باقر ابى جعفر (ع) از معناى عنوان مستضعف پرسيدم، فرمود: مستضعف كسى است كه چاره‏اى جز كافر شدن ندارد و كافر مى‏شود چون راهى به سوى ايمان ندارد. نه مى‏تواند ايمان بياورد، و نه مى‏تواند كافر شود.

يكى از مستضعفين، كودكانند. و يكى ديگر مردان و زنانى هستند كه عقلشان مثل عقل كودكان است و قلم تكليف از آنها برداشته شده است. «2»

مؤلف: و اين حديث بطور مستفيض يعنى بطرق بسيار زياد از زراره نقل شده هم كلينى «3» آنها را آورده، هم صدوق «4»، و هم عياشى «5» و همه اينها به چند طريق از او نقل كرده‏اند.

(1) در المنثور، ج 2 ص 207.

(2) اصول كافى، ج 2 ص 404 ح 1.

(3) اصول كافى، ج 2، ص 404، ح 1 و 2 و 3.

(4) معانى الاخبار، ص 200، ح 4.

(5) تفسير عياشى، ج 1، ص 268، ح 243.

/ 657