نكتهاى كه در توصيف مشركين به گنگى و كورى و كرى، گاه به وصل و گاه به فصل، وجود دارد
در اين آيه نكته ديگرى منظور است، و آن نكته از فصل و وصل در جمله" صُمٌّ وَ بُكْمٌ فِي الظُّلُماتِ" استفاده مىشود، چون اول يكى از صفات آنان را كه همان كرى است ذكر نموده آن گاه صفت ديگرى از آنان را كه همان گنگى است ذكر و به عنوان دومين صفت، بر اولى عطف مىكند، ولى وقتى در ظلمت بودنشان را كه صفت سوم آنان است ذكر مىكند، عطف به آن دو ننموده و واو عاطفه به كار نمىبرد، و با بكار بردن" واو" اين صفت را از آن دو جدا نمىسازد، و حال آنكه همين سه وصف در باره منافقين در آيه" صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ" «1» بدون ذكر" واو" ذكر شده، و در آيه" خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سَمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ" «2» به وصل آمده و شايد نكته اينكه يك جا همه به وصل آمده و جاى ديگر به فصل، و در آيه مورد بحث هم به وصل آمده و هم به فصل، اين باشد كه خواسته است اشاره بفرمايد به اينكه آنان كه كر بودند غير از كسانى بودند كه لال بودند، ليكن هر دو در كورى و تاريكى مشتركند، زيرا كرها عموما كسانى بودند كه از بزرگان خود كوركورانه تقليد مىكردند، و اين تقليد به حدى رسيده بود كه ديگر گوش شنوايى برايشان نگذاشت تا دعوت حق را بشنوند، و گنگها همان بزرگانى بودند كه مردم گوش به فرمان آنان بودند، به طورى كه اگر مردم را به حق دعوت(1) سوره بقره آيه 18(2) خداوند بر دلهايشان مهر زده و گوشها و چشمهايشان را پردهاى گرفته. سوره بقره آيه 7