مراد از اينكه فرمود:" من علم غيب ندارم" اينست كه از ناحيه خودم مستقلا علم به غيب ندارم
و غرض از اينكه فرمود:" وَ لا أَعْلَمُ الْغَيْبَ" اين است كه من در علم به چيزى از خود، استقلال ندارم، و چنان نيستم كه بى اينكه از وحى بياموزم به چيزى علم پيدا كنم.اين مطلب از اينجا استفاده مىشود كه خداى تعالى از طرفى در ذيل آيه، مساله وحى را اثبات مىكند و مىفرمايد:" إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا ما يُوحى إِلَيَّ" و از طرفى ديگر در مواضع ديگرى از كلام خود بيان مىكند كه بعضى از وحىها غيب است. از آن جمله مىفرمايد:" عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ" «1» و نيز در خلال داستان يوسف (ع) مىفرمايد:" ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ أَجْمَعُوا أَمْرَهُمْ وَ هُمْ يَمْكُرُونَ" «2» و در داستان مريم (ع) مىفرمايد:" ذلِكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَيُّهُمْ يَكْفُلُ مَرْيَمَ وَ ما كُنْتَ لَدَيْهِمْ إِذْ يَخْتَصِمُونَ" «3» و بعد از حكايت داستان نوح (ع) مىفرمايد:" تِلْكَ مِنْ أَنْباءِ الْغَيْبِ نُوحِيها إِلَيْكَ ما كُنْتَ تَعْلَمُها أَنْتَ وَ لا قَوْمُكَ مِنْ قَبْلِ هذا" «4».پس مراد از اينكه مىفرمايد:" من علم غيب ندارم" اين است كه من از ناحيه خودم و به طبع خود مجهز به چيزى نيستم كه با آن به اسرار نهفتهاى كه انسان به حسب عادت راه به علم آن ندارد راه پيدا كنم.(1) خداوند عالم به غيب است، پس احدى را بر غيب خود آگاه نمىسازد، مگر كسى را كه بپسندد (از فرستادگانش). سوره جن آيه 26(2) قصه آنان از خبرهاى غيبى است كه به سوى تو وحى كرديم، و تو در آن روزگارى كه ايشان به منظور مكر با ما دست به دست هم دادند، نزد آنان نبودى تا از داستانشان خبردار باشى. سوره يوسف آيه 102(3) اين قصه از اخبار غيب است كه ما به تو وحى كرديم، و تو در آن موقع كه قرعه مىانداختند براى اينكه كدامشان كفيل مريم شود، نبودى و نبودى آن موقعى كه با هم نزاع مىكردند. سوره آل عمران آيه 44(4) آن از اخبار غيب است كه ما به سوى تو وحى كرديم، و تو قبل از وحى ما نه خودت و نه قومت اطلاعى از آن نداشتيد. سوره هود آيه 49