حكم تكوينى، مختص به خدا و حكم تشريعى، همانند امور ديگر، بالاصالة و مستقلا منتسب به خداى تعالى است
حكم هم كه يكى از صفات است، از نظر اينكه خود نوعى از تاثير مىباشد معناى استقلاليش تنها از آن خداوند است چه حكم در" حقايق تكوينى"، و چه در" شرايع و احكام وضعى و اعتبارى". قرآن كريم هم در بسيارى از آيات، اين معنا را تاييد نموده است كه از آن جمله آيات زير است:" إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ" «1»" أَلا لَهُ الْحُكْمُ" «2»" لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولى وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ" «3»" وَ اللَّهُ يَحْكُمُ لا مُعَقِّبَ لِحُكْمِهِ" «4».و معلوم است كه اگر غير خداوند كسى داراى حكم بود، مىتوانست حكم خدا را به وسيله حكم خود دنبال كند و با خواست او معارضه نمايد:" فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ" «5» و همچنين آيات ديگرى كه به طور عموم يا به طور خصوص، دلالت دارند بر اختصاص حكم تكوينى به خداى تعالى.و اما حكم تشريعى: از جمله آياتى كه دلالت دارند بر اختصاص حكم تشريعى به خداى تعالى اين آيه مىباشد:" إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ أَمَرَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِيَّاهُ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ" «6» با اينكه اين آيه و ظاهر آيات قبلى دلالت دارند بر اينكه حكم تنها براى خداى سبحان است و كسى با او شريك نيست، در عين حال در پارهاى از موارد حكم را و مخصوصا" حكم تشريعى" را به غير خداوند هم نسبت داده است، از آن جمله اين چند مورد است:" يَحْكُمُ بِهِ ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ" «7» و" يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ" «8» و(1) حكم جز براى خدا نيست. سوره انعام آيه 57 و سوره يوسف آيه 67(2) آگاه باش كه حكم تنها براى او است. سوره انعام آيه 62(3) و براى او است حمد در دنيا و آخرت و براى او است حكم. سوره قصص آيه 88(4) و خداوند حكم مىكند و كسى نيست كه حكم او را دنبال كند و بى تاثير نمايد. سوره رعد آيه 43(5) پس حكم تنها براى خداى بلند مرتبه و بزرگ است. سوره مؤمن آيه 12(6) نيست حكم مگر براى خداوند، دستور فرموده است كه جز او را نپرستيد، اين است دين استوار و اداره كننده اجتماع. سوره يوسف آيه 40(7) حكم مىكنند به آن كفاره، دو تن از شما كه صاحبان عدالت باشند. سوره مائده آيه 95(8) اى داوود ما تو را خليفه در زمين قرار داديم پس در ميان مردم به حق حكم كن. سوره ص آيه 26