بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
حق كردن است، گو اينكه جمله" وَ هُوَ خَيْرُ الْفاصِلِينَ" با قرائت اول مناسبتر است.و اما اينكه بعضى از مفسرين كلمه مزبور را به معناى خبر دادن از چيزى يا به معناى تعقيب و پى جويى گرفتهاند صحيح نيست، زيرا با مورد آيه قابل تطبيق نيست.اما اينكه به معناى خبر دادن و نقل داستان نيست جهتش اين است كه گر چه خداى تعالى در كلام خود بسيارى از داستانهاى انبياء (ع) و امم گذشته را نقل كرده الا اينكه در آيه مورد بحث، داستانى نقل نشده تا در آخرش بفرمايد:" يَقُصُّ الْحَقَّ- خداوند داستان راست و خالى از دروغ را نقل مىكند". و اما اينكه به معناى دوم نيست؟ دليلش اين است كه اگر به آن معنا باشد، خلاصه معناى آيه چنين مىشود كه: سنت خداى تعالى در تدبير مملكت و تنظيم امور بندگانش بر اين جارى است كه همواره حق و حقيقت را تعقيب نموده و از آن پيروى كند. و اين معنا از اين نظر غلط است كه گر چه خداى سبحان جز به حق حكم ننموده و جز حق را دنبال نمىكند و ليكن ادب قرآن حكيم از اينكه نسبت تعقيب و پيروى به خداى تعالى دهد دور است، اگر هم بخواهد چنين معنايى را برساند مىفرمايد:" الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ" «1» و هرگز نمىگويد:" الحق مع ربك- حق با پروردگار تو است" براى اينكه در تعبير دومى بويى از" استمداد" و" تاييد" استشمام مىشود كه خود نشانه ضعف است.
گفتارى در معناى حقيقت فعل و حكم خداوند متعال
فعل خداى تعالى و حكمش نفس حق است، نه اينكه مطابق با حق و موافق با آن باشد.توضيح اينكه: هر چيزى وقتى حق است كه در خارج و در اعيان، ثابت و واقع بوده باشد، نه اينكه وجودش وابسته به وهم و ذهن انسانى باشد، مانند خود انسان كه يكى از موجودات خارجى است، و همچنين مانند زمينى كه انسان در روى آن زندگى مىكند، و گياه و حيوانى كه از آن تغذيه مىنمايد، بنا بر اين وقتى آمرى ما را امر به چيزى مىكند و يا قاضى به چيزى حكم مىنمايد امر آمر و حكم قاضى وقتى حق مطلق است كه با مصالح مطلقى كه ماخوذ از سنت جارى در عالم است، موافق باشد. و وقتى حق نسبى و غير مطلق است كه اگر با نظام عام جهانى موافقت ندارد با مصالح نسبى ماخوذ از سنت جارى، نسبت به بعضى از(1) حق از ناحيه پروردگار تو است. سوره آل عمران آيه 60