معناى خزائن غيب و مراد از" مَفاتِحُ الْغَيْبِ"
به هر حال جمله" وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلَّا هُوَ" علم غيب را منحصر در خداى تعالى مىكند، از اين جهت كه كسى را جز خدا به خزينههاى غيب آگاهى نيست، يا براى اينكه جز او كسى آگاهى به كليدهاى غيب ندارد، پس آيه به هر معنا باشد، اين جهت را افاده مىكند كه: كسى جز خدا به آن خزينهها و يا به گشودن درهاى آن و تصرف در آن دسترسى ندارد.صدر آيه گر چه از انحصار علم غيب به خداى تعالى خبر مىدهد و ليكن ذيل آن منحصر در بيان علم غيب نيست، بلكه از شمول علم او به هر چيز، چه غيب و چه شهود، خبر مىدهد، براى اينكه مىفرمايد: خداوند به هر تر و خشكى آگاهى دارد. علاوه بر اين، صدر آيه، همه غيبها را هم متعرض نشده است، بلكه تنها متعرض غيبهايى است كه در خزينههاى در بسته و در پس پردههاى ابهام قرار دارد، هم چنان كه آيه" وَ إِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ" هم متعرض اين چنين غيبها است. براى اينكه خزينههاى غيب را عبارت دانسته از امورى كه مقياسهاى محسوسى كه هر چيزى را مىسنجد، احاطه به آن نداشته اندازههاى معهود نمىتواند آن را تحديد كند، و بدون شك اين چنين غيبها از اين جهت مكتوم هستند كه بى پايان و از اندازه و حد بيرونند و مادامى كه از آن عالم به عالم شهود و منزلى كه در آن، هر چيزى محدود و مقدر است، نازل نشدهاند و خلاصه مادامى كه به وجود مقدر و محدودش، موجود نگشته به شهادت اين آيه در نزد خدا داراى نوعى ثبوتند، در عين حال علم ما كه تنها امور محدود و مقدر را درك مىكند، از درك آنها عاجز است.پس امورى كه در اين عالم و در چهار ديوارى زمان قرار دارند، قبل از اينكه موجود شوند نزد خدا ثابت بوده و در خزينههاى غيب او، داراى نوعى ثبوت مبهم و غير مقدر بودهاند، اگر چه(1) يا مگر خزينههاى پروردگارت نزد آنان است؟. سوره طور آيه 37(2) من به شما نمىگويم كه خزينههاى خدا نزد من است. سوره انعام آيه 55(3) هيچ چيز نيست مگر اينكه خزينههاى آن نزد ما است. سوره حجر آيه 21(4) خزينههاى آسمان و زمين همه مال خدا است. سوره منافقون آيه 7(5) يا مگر خزينههاى رحمت پروردگارت نزد آنان است؟. سوره ص آيه 9