ريشه فطرى توجه انسان به خدا و وعده شكر و طاعت دادن او به هنگام گرفتارى‏هاى شديد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 7

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

منظورش اين بوده است كه سخت‏ترين گرفتارى‏ها را يادآور شود، و گرفتارى در مسافرت زمينى و دريايى در نظر مردم سخت‏ترين و معروف‏ترين گرفتارى‏ها است.

" تَضَرُّعاً وَ خُفْيَةً"- بطورى كه راغب در مفردات گفته" تضرع" به معناى اظهار ضراعت و درماندگى است «1» به همين جهت در مقابل آن،" خفية" را به كار برده كه معناى پوشيدگى است. بنا بر اين، تضرع در دعا عبارت است از اظهار و علنى ساختن آن، و خفيه در آن عبارت است از اخفا و نهان داشتن آن.

آرى وقتى مصيبتى به انسان مى‏رسد، نخست در خفا و به طور مناجات، نجات خود را از خداوند مى‏طلبد، و آن گاه كه دعاى نهانى اثر نكرد و مصيبت رو به شدت گذاشت و آثار نوميدى و انقطاع از اسباب هم كم كم نمايان شد، آن وقت است كه ديگر ملاحظه اطرافيان خود را نكرده و از اينكه مردم به ذلت و درماندگيش پى مى‏برند، پروا ننموده و علنا گريه و زارى را سر مى‏دهد.

پس كلمه" تضرع" و" خفيه" مطلب را از جهتى ديگر نيز تعميم مى‏دهد و آن همان كوچكى و بزرگى مصيبت است. روى اين حساب معناى آيه اين است كه: خداى تعالى نجات دهنده از هر مصيبت و گرفتارى است، چه زمينى و چه دريايى، چه كوچك و چه بزرگ.

" لَئِنْ أَنْجانا مِنْ هذِهِ لَنَكُونَنَّ مِنَ الشَّاكِرِينَ"- اين جمله اشاره است به اينكه انسان در چنين حالتى كه خداى را براى رفع گرفتارى‏هاى خود، مى‏خواند، اين وعده را هم مى‏دهد كه اگر نجاتش داد او را شكرگزارى نموده، و ديگر پيرامون كفران نعمتش نگردد.

ريشه فطرى توجه انسان به خدا و وعده شكر و طاعت دادن او به هنگام گرفتارى‏هاى شديد

و اين وعده يك ريشه اساسى در نهاد آدمى دارد، چون به طور كلى عادت جارى افراد انسان، حتى در بين خودشان هم همين است كه وقتى دربدرى‏ها و مصائب او را احاطه كرد، و ناملايمات پشت او را خم نمود، يا فقر و فلاكت او را به تنگ آورد، و يا دشمنى از پايش در آورد، و ناچار دست به دامان صاحب قدرتى زد كه ميتواند او را نجات دهد، آن صاحب قدرت را به وعده‏اى كه باعث خشنوديش شود، دلخوش مى‏سازد، و به همين وسيله تصميم او را محكم‏تر و حس فتوتش را بيدارتر مى‏كند، يا وعده مى‏دهد كه از اين به بعد ثناخوانيش كند، يا اميدوارش مى‏كند به اينكه مالى در عوض به او بدهد، يا اطاعتش را گردن نهد، يا به نحو ديگرى وفادارى كند. به هر حال چنين ارتكازى در نهاد آدمى هست، و اين ارتكاز و عادت از

(1) مفردات راغب ص 304

/ 546