بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
است و به معناى گره ضخيم و محكمى است كه در ريسمان دلو مىزنند و مىگويند:" اكربت الدلو" يعنى گره زدم دلو را و اندوه را از اين جهت كرب مىگويند كه خود عقده و گرهى است در قلب «1».در اين آيه" كُلِّ كَرْبٍ- هر اندوهى" به ظلمات بر و بحر اضافه شده تا شامل همه مردم و همه ناملايمات بشود، چون هيچ انسانى نيست كه در طول زندگيش به اندوهى برخورد نكند.پس تمامى افراد بشر روزى را دارند كه در آن روز به در خانه خدا التماس نموده و از خدا رفع گرفتارى خود را بخواهند، چه آنان كه علنا اظهار حاجت مىكنند، و چه آنان كه به روى نياورده و به ظاهر خود را بى نياز از خدا مىدانند.پس خلاصه معناى آيه اين شد كه شما همواره در شدايدى كه در ظلمات دريا و خشكى با آن مواجه مىشويد و همچنين در ساير شدايد وقتى دستتان از اسباب ظاهرى بريده مىشود و ديگر راه به جايى نمىبريد، به فطرت انسانيتى كه داريد مىبينيد كه تنها خداى سبحان پروردگار شما است، و پروردگار ديگرى جز او نيست، و جزم پيدا مىكنيد به اينكه پرستش غير خدا ظلم و گناه است، به شهادت اينكه شما تنها در شدايد او را مىخوانيد، و به او وعده مىدهيد كه اگر نجات يافتيد از آن پس او را شكرگزارى نموده و ديگر به او كفر نمىورزيد.ليكن بعد از نجات يافتن، باز عهد خود را شكسته و به وعدهاى كه داده بوديد وفا نكرده باز به كفر سابقتان بر مىگرديد. پس در اين دو آيه احتجاج شده است بر مشركين، و توبيخ آنان است بر عهدشكنى." قُلْ هُوَ الْقادِرُ عَلى أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِكُمْ ..."راغب در مفردات خود مىگويد: كلمه" بعث" در اصل لغت به معناى برانگيختن و چيزى را به طرفى سوق دادن است، مثلا گفته مىشود:" بعثته فانبعث- برانگيختم فلان چيز و يا فلان شخص را و او هم برانگيخته شد" البته معناى اين كلمه بر حسب اختلافى كه در متعلق آن است، مختلف مىشود، مثلا بعث شتر، او را به پاداشتن و به راه انداختن است، و بعث مردگان در آيه" وَ الْمَوْتى يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ" به معناى از قبر بيرون آوردن و به طرف قيامت سوق دادن است- تا آنجا كه مىگويد- پس در حقيقت براى" بعث" دو معنا است: 1- بعث بشرى، مانند به پاداشتن شتر و يا وادار كردن و فرستادن انسانى به سوى حاجتى از حوائج. 2- بعث الهى، كه بعث الهى خود دو جور است: يكى هستى بخشيدن به اشياء است پس از نيستى، و(1) مفردات راغب ص 428