ستاره‏اى كه مردم مى‏پرستيدند و ابراهيم (ع) به آن اشاره فرمود و گفت:" هذا رَبِّي" ستاره" زهره" بوده است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 7

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

معناى" جن عليه كذا" اين است كه فلان چيز را بر او انداخت و به همين معنا است آيه شريفه، كه مى‏فرمايد:" فَلَمَّا جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ رَأى‏ كَوْكَباً". «1»

خلاصه كلام اينكه معناى" جَنَّ عَلَيْهِ اللَّيْلُ" تنها فرا رسيدن شب به غروب آفتاب نيست، بلكه معنايش اين است كه: شب بر او پرده افكند. و اين جمله، دنباله نفى الوهيتى است كه از اصنام كرده و با نفى مزبور مربوطند به جمله" وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْراهِيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ". و بنا بر اين خلاصه معنا اين مى‏شود كه: ما ملكوت اشياء را به او نشان مى‏داديم و نتيجه‏اش اين شد كه بلافاصله الوهيت اصنام را ابطال نموده و در همين حال بود كه شب، پرده ظلمت خود را بر او افكند و او چشمش به ستاره‏اى افتاد و چنين و چنان گفت.

و در اينكه لفظ" كوكب" را نكره آورده، اشاره است به اينكه گر چه ابراهيم (ع) اشاره به كوكب معينى كرده است و ليكن چون مقام مقام نقل احتجاج او است و چون احتجاج مزبور مبتنى بر خصوصيات آن كوكب نبوده است، از اين جهت، خصوصيات آن كوكب و ثابت بودن و يا سياره بودن آن، هيچ دخالتى در احتجاج نداشته و احتجاج او با هر كوكبى كه طلوع و غروب داشته باشد صحيح و تمام است. آرى، نكره آوردن كوكب براى فهماندن اين نكته است، نه براى اينكه بفهماند ابراهيم (ع) اشاره به كوكب غير معينى كرده زيرا اولا اين معنا با ديدن و اشاره كردن نمى‏سازد، و به كسى كه چشم بسته، اشاره به يكى از هزاران كوكب بكند، نمى‏گويند فلانى كوكبى را ديد و به آن اشاره كرد. پس معلوم مى‏شود كه ابراهيم (ع) اشاره به كوكب معينى كرده است.

ستاره‏اى كه مردم مى‏پرستيدند و ابراهيم (ع) به آن اشاره فرمود و گفت:" هذا رَبِّي" ستاره" زهره" بوده است‏

و ثانيا از ظاهر آيات اين نيز استفاده مى‏شود كه در آن عصر مردمى بوده‏اند كه كوكب معينى را كه همان كوكب مورد اشاره ابراهيم بوده، مى‏پرستيدند و اين معنا را هم مى‏دانيم كه" صابئون" هر كوكبى را احترام نمى‏كرده‏اند، بلكه تنها سيارات را مقدس مى‏شمرده‏اند و به طورى كه از قرائن برمى‏آيد ستاره مذكور همان ستاره زهره بوده است، براى اينكه" صابئين" تنها سيارات هفتگانه يعنى" قمر"،" عطارد"،" زهره"،" شمس"،" مريخ"،" مشترى"، و" زحل" را احترام مى‏كرده و حوادث عالم را به آنها نسبت مى‏داده‏اند. و آن اهالى هند و بعضى از جادوگران و بت‏پرستان عرب و غير عرب بودند كه ستارگان ثابت را مقدس مى‏شمردند.

و چون قرآن در داستان ابراهيم شمس و قمر را بعد از آيه مورد بحث ذكر كرده است، بنا بر اين، سياره كوكب يكى از پنج سياره ديگر بوده، و چون" عطارد" مدار تنگ‏ترى دارد و

(1) مفردات راغب ص 96

/ 546