ترجمه تفسیر المیزان جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 7

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كرده كه اصلا آفتاب را نديده و نمى‏داند كه اين جرم يكى از اجرام آسمانى است كه در هر شبانه روزى يك بار طلوع نموده و غروب مى‏كند، و نمى‏داند كه پيدايش شبانه روز و فصول چهارگانه، مستند به آن است، و آثار ديگرى نيز دارد. چون استعمال اسم اشاره مذكر براى كسى كه نوع مشار اليه را تشخيص نمى‏دهد راحت‏تر است.

و لذا خود ما وقتى شبحى را از دور مى‏بينيم قبل از اينكه تشخيص دهيم مرد است يا زن مى‏پرسيم:" من هذا" هم چنان كه در جايى كه تشخيص نداده‏ايم شبه مزبور انسان است و يا چيز ديگر، مى‏پرسيم:" ما هذا- چيست اين؟".

و به طورى كه قبلا نيز اشاره كرديم، هيچ بعيد نيست كه ابراهيم (ع) در آن موقعى كه اشاره به آفتاب مى‏كرده، نسبت به خصوصيات آن جاهل بوده، و اولين بارى بوده كه از نهانگاه خود، چشم به جهان وسيع گشوده، و مجتمعى از بشر و اجرامى در آسمان يكى بنام ستاره و يكى ماه و يكى خورشيد ديده، و از جهت نداشتن معرفت و آشنايى به خصوصيات آنها به هر كدام كه رسيده فرموده:" هذا رَبِّي". جمله" فَلَمَّا أَفَلَ قالَ لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ" هم تا اندازه‏اى اين احتمال را تاييد مى‏كند براى اينكه از اين جمله استفاده مى‏شود كه ابراهيم بعد از ديدن ستاره و يا ماه و خورشيد، گفته است:" هذا رَبِّي" آن گاه بى اطلاع از اينكه بعد از مدتى اين جرم غروب خواهد كرد، بر همان گفتار خود ثابت ماند تا جرم غروب كرد، آن وقت فهميده است كه اشتباه كرده و جرم مزبور پروردگار او نبوده است. چون اگر مانند يكى از ماها سابقه ذهنى از غروب جرم مى‏داشت كه همان بار اول و بدون فاصله جواب خود را مى‏داد كه: اين پروردگار من نيست، براى اينكه اين جرم به زودى غروب خواهد كرد، هم چنان كه همين معنا را در باره اصنام انجام داده و همين كه فهميد پدرش اين چوبى را كه هم اكنون به شكل مخصوصى ساخته مى‏پرستد بدون درنگ گفت:" أَ تَتَّخِذُ أَصْناماً آلِهَةً إِنِّي أَراكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ" و نيز پرسيد:" يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً".

البته اين احتمال است، و در مقابل آن همان احتمال دوم است كه گفتيم ابراهيم (ع) خواسته است با قوم خود مماشات كند، و اگر در باره اين اجرام ايستاد تا غروب كنند آن وقت از گفته خود برگشت، براى اين بوده كه قدم به قدم احتجاج خود را با محسوسات مردم پيش ببرد، هم چنان كه وقتى بت‏ها را مى‏شكند و بت بزرگ را باقى مى‏گذارد و مى‏گويد اين بت بزرگ خدايان شما را شكسته، تا به خوبى آنان را به عاجز بودن بت‏ها واقف سازد و براى آنان حتمى كند كه اين سنگ و چوب‏ها نمى‏توانند حتى از خودشان دفع شرى كنند تا

/ 546