وجه جامعى كه فخر رازى براى توجيه آيه بر همان مبنا ذكر كرده است و اشكال آن وجه‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 7

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

را از حضور در حضرتش باز مى‏دارد، نه از ناحيه او و مستند به محدوديت او و قصور استيلاء و احاطه او باشد. ليكن اين حرف فائده‏اى ندارد براى اينكه غيبت اين اجرام و مخصوصا خورشيد هم به خاطر حركت روزانه و از ناحيه ما است، اين مائيم كه از جهت اينكه جزئى از اجزاى زمينيم به حركت يوميه زمين متحركيم، و در نتيجه از محاذات و مقابله با اين اجرام، خارج شده و به تبع زمين، مواجه با سمت مخالف آنها شده و آن اجرام از نظرمان غايب مى‏شوند. پس در حقيقت اين ماييم كه بر آن اجرام طلوع نموده و از آنها غروب و غيبت مى‏كنيم، و اين خطاء در حس است كه به نظر ما چنين مى‏رساند كه اجرام بر ما طلوع و از ما غروب مى‏كنند.

وجه جامعى كه فخر رازى براى توجيه آيه بر همان مبنا ذكر كرده است و اشكال آن وجه‏

فخر رازى در تفسير خود خواسته است بين همه وجوهى كه در توجيه آيه ذكر شد جمع كند، لذا گفته است:" افول" عبارت است از غيبت بعد از ظهور ناچار اين سؤال پيش مى‏آيد كه اگر ابراهيم (ع) افول را دليل بر بطلان ربوبيت اين اجرام گرفته است به خاطر اين بوده است كه" افول" دليل بر" حدوث" است، چون از مقوله حركت است. و بنا بر اين چرا آن حضرت به طلوع آن اجرام تمسك نكرد، و حال آنكه طلوع نيز از مقوله حركت و دليل بر حدوث است؟ جواب اين سؤال اين است كه: گر چه طلوع و غروب هر دو دلالت بر حدوث دارند، ولى انبيا (ع) در مقام دعوت خلق به سوى خدا، ناگزيرند دليلى اقامه كنند كه ظاهر و روشن باشد و همه مردم- از تحصيل كرده و عوام، تيزهوش و كودن بتوانند آن را درك نمايند، و مساله دلالت حركت بر حدوث، در عين اينكه دلالتى است يقينى ليكن از آن ادله‏اى نيست كه قابل فهم براى عموم باشد، و تنها افاضل و تحصيل كرده‏ها مى‏توانند آن را بفهمند، به خلاف افول كه دلالتش روشن و قابل فهم عموم است، و همه مى‏دانند كه ستاره وقتى غروب كرد اثرش نيز از بين مى‏رود.

و نيز بعضى از محققين گفته‏اند كه: سقوط به مرحله امكان نيز خود يك نحو" افول" است، و بنا بر اين، كلام ابراهيم (ع) بهترين بيان در اين مقام است، زيرا هم خواص استفاده خود را از آن مى‏برند، و هم مردم متوسط، و هم عوام.

اما خواص- اينان مى‏فهمند كه" افول" مساوق با امكان است، و هر ممكنى محتاج به غير و آن غير نيز محتاج به غير است تا اينكه سلسله ممكنات و احتياجات منتهى به كسى شود كه منزه از امكان و احتياج باشد، چنان كه فرمود:" وَ أَنَّ إِلى‏ رَبِّكَ الْمُنْتَهى‏".

و اما متوسطين- آنان نيز مى‏فهمند كه" افول" از مقوله حركت و هر متحركى هم حادث و هر حادثى هم محتاج به قديم قادر است، پس چيزى كه دستخوش افول است نمى‏تواند" اله" باشد و اله تنها آن كسى است كه اين جرم غروب كنند محتاج او است.

/ 546