هدايت، هميشه از ناحيه خدا است و ضلالت از ناحيه انسان- هيچ چيز غروب كننده و از كف رونده، شايسته محبت و تعلق خاطر نيست‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 7

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

است، و لذا بعد از سخنانى كه ما آن را نقل كرديم، تازه در كلامى طولانى و خسته كننده براى رفع اين اشكال دست و پا كرده و اتفاقا نتوانسته جواب صحيحى از آب درآورد. همه اينها صرفنظر از اشكالى بوده است كه بر حجت دومى وارد است، و آن اين است كه حجت مزبور به بيانى كه فخر رازى كرده بود، حجت تمامى نيست. زيرا حركت اگر دلالت بر حدوث متحرك مى‏كند، از جهت وصف تحركش مى‏باشد نه از جهت ذاتش، و توضيح اين اشكال و تمام كلام در آن موكول است به محل مناسب كه اگر مناسبتى پيش آمد، ثابت خواهيم كرد كه اگر هم بخواهيم به برهان حركت تمسك كنيم- با اينكه جاى تمسك به آن نيست- بايد آن را به بيانى كه ما كرديم تقريب كرد نه به بيانى كه فخر رازى كرده است.

نكته چهارم: ابراهيم (ع) اين احتجاجات را به ترتيب آن حقايقى كه خداى تعالى به وسيله ملكوت آسمانها و زمين نشانش مى‏داده و تا آنجا كه جريان محاجه با پدرش به وى اجازه مى‏داده رديف كرده و ترتيب داده است، و اگر در احتجاج خود تمسك به محسوسات مى‏كرده، از آن جهت بوده كه قبلا هم به آن اشاره گرديد كه وى تا آن موقع آشنايى و سابقه ذهنى به حوادث روزانه آسمان و زمين نداشته، و يا از اين جهت بوده كه مى‏خواسته با مردم از راه محسوسات خودشان احتجاج كند، از اينرو سخن خود (هذا رَبِّي) را وقتى گفت كه هر يك از اجرام سه‏گانه را درخشان و در حال طلوع ديد و كلام خود (لا أُحِبُّ الْآفِلِينَ) و مانند آن را هنگام افول آنها ايراد كرد.

بنا بر اين ديگر جاى اين سؤال باقى نمى‏ماند كه چرا بار اول احتجاج به غروب شمس نكرد با اينكه در آن روزى كه متصل به اين شب مى‏شد هم قوم خود را ديده بود و هم شمس را.

زيرا همانطورى كه گفته شد احتمال دارد آن روز اولين روزى بوده كه به قصد محاجه و مناظره با قومش، از نهانگاه خود بيرون آمده، و در آن روز نمى‏توانسته، هم به احتجاج عليه بت‏پرستى بپردازد، و هم در باره ستاره‏پرستى احتجاج كند، ناگزير آن روز را تا به آخر به احتجاج با پدرش پرداخته و بلافاصله پس از فراغت از آن كار شب فرا رسيده است.

البته احتمالات ديگرى هم در بين هست، مانند اينكه آن روز اتفاقا هوا ابرى بوده و آفتاب ديده نمى‏شده است تا بر بطلان ربوبيت آن احتجاج كند. يا اينكه ممكن است معمول مردم اين بوده كه براى پرستش خدايان خود و آوردن قربانى‏ها، تنها در اول روز اجتماع مى‏كرده‏اند، و در ما بقى روز، ابراهيم آنان را نمى‏ديده است، آن هم ابراهيمى كه بنايش بر اين بوده كه مردم را با هر چيزى كه با آن احتجاج مى‏كرده روبرو كند.

هدايت، هميشه از ناحيه خدا است و ضلالت از ناحيه انسان- هيچ چيز غروب كننده و از كف رونده، شايسته محبت و تعلق خاطر نيست‏

نكته پنجم: اين آيات به طورى كه ديگران هم گفته‏اند دلالت مى‏كند بر اينكه هدايت‏

/ 546