بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بلكه از باب انطباق عام بر مورد خاصى است. زيرا استعمال لفظ عام و اراده معناى خاص، آنهم بدون قرينه حاليه و يا مقاليه از بلاغت قرآن دور است. فرمايش رسول خدا (ص) هم كه در آن روايت فرمود:" مراد از ظلم شرك به خدا است" صرفنظر از بحثى كه ما در بحث روايتى آينده در پيرامون آن داريم صريح در اين نيست كه شرك مراد لفظى از آيه است، تنها دلالت بر اين دارد كه مراد خصوص شرك است و اين مىسازد با اينكه خصوص اين معنا از باب انطباق عام بر مورد خاص مقصود بوده باشد." وَ تِلْكَ حُجَّتُنا آتَيْناها إِبْراهِيمَ عَلى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجاتٍ مَنْ نَشاءُ ..."اينكه در اشاره به حجت، لفظ" تلك" را كه مخصوص اشاره به دور است به كار برده براى تعظيم و احترام آن حجت بوده است، چون حجت مذكور حجتى است قاطع كه مقدمات آن همه از فطريات اخذ شده است.و به طورى كه از كلمات اهل لغت استفاده مىشود،" درجه" در اصل لغت به معناى پلههاى نردبان بوده و سپس به طور مجاز در مراتب كمالات معنوى مانند علم، ايمان، كرامت، شوكت و جاه و امثال آن استعمال شده است. بنا بر اين، معناى اينكه:" خداوند هر كه را بخواهد به درجاتى بالا مىبرد، اين است كه هر كه را بخواهد به مراتبى از كمالات معنوى و فضايل واقعى رسانيده و اگر مانند علم و تقوا كسبى باشد، توفيق تحصيل آن را روزيش مىكند، و اگر مانند نبوت، رسالت و رزق غير كسبى و غير اختيارى باشد به مقتضاى مصالحى كه خودش مىداند اختصاصش مىدهد.لفظ" درجات" در اين آيه گر چه نكره در سياق ايجاب (يعنى در كلام غير منفى) است و نكره در سياق ايجاب مهمله است (يعنى نسبت به شمول همه اقسام كمالات و عدم شمول آن ساكت است) و خلاصه اينكه از آن استفاده اطلاق نمىشود و ليكن قدر متيقن از معناى آن از نظر خصوصيت مورد، همان علم و هدايت است. بنا بر اين هر چه هم كه آيه اطلاق نداشته باشد دلالتش نسبت به اينكه خداى تعالى ابراهيم را به درجاتى از علم بالا برده، مسلم است زيرا هدايت و ارائه ملكوت آسمانها و زمين و يقين قلبى و حجت قاطعه، همه از درجات و مراتب علم مىباشند بنا بر اين، آيه مورد بحث ابراهيم (ع) را از مصاديق آيه" يَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ" «1» معرفى مىكند.(1) خداوند كسانى از شما را كه ايمان آوردهاند، و همچنين كسانى را كه علم روزيشان شده است به درجاتى بالا مىبرد. سوره مجادله آيه 11