ترجمه تفسیر المیزان جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 7

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هنگام برگشتن كودك دامنش را گرفت و گفت: مرا همراه خود ببر. مادرش گفت: من از پدرت اجازه ندارم، باشد تا از او اجازه بگيرم. (و از آن به بعد هر روز در مقابل تقاضاى فرزندش بهانه‏اى مى‏آورد، تا آنكه رفته رفته به اوضاع و احوال محيط پى برد و فهميد مادرش حق داشت كه او را از بيرون آمدن از غار منع مى‏كرد) لذا از آن به بعد خودش هم در پنهان كردن خود سعى مى‏نمود، تا آنكه از غار بيرون رفت و امر خدا را به بندگانش ابلاغ نمود، آن وقت بود كه خداوند قدرت خود را به دست ابراهيم نشان داد و قدرت نمروديان را درهم شكست. «1»

مؤلف: در كتاب قصص الانبياء از صدوق از پدرش و ابن وليد و از عده‏اى ديگر از ابى بصير از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: آزر عموى ابراهيم منجم دربار نمرود بود، و نمرود جز به صوابديد وى كارى انجام نمى‏داد. روزى به نمرود گفت: من در شب گذشته امر عجيبى ديدم، گفت: بگو چه ديده‏اى؟ گفت: اوضاع كواكب دلالت مى‏كرد بر اينكه به زودى مولودى در اين سرزمين به دنيا مى‏آيد كه به دست او طومار سلطنت و عزت ما برچيده مى‏شود، نمرود پس از شنيدن اين حرف همبستر شدن زنان با مردان را ممنوع كرد. تارخ پدر ابراهيم در همين ايام با مادر ابراهيم همبستر شد و او به ابراهيم باردار شد. اين روايت، بقيه داستان را بر طبق روايت قبلى بيان كرده، و تنها اختلافى كه با آن دارد اين است كه آن روايت آزر را پدر ابراهيم خوانده بود، و در اين روايت عموى آن حضرت معرفى شده است. «2»

و لذا مرحوم مجلسى اين دو روايت را از جهت وحدتى كه در مضمون و در سند آن دو است يك روايت دانسته، و فرموده: ظاهرا روايتى هم كه راوندى نقل كرده همين روايت است، و اگر آن را تغيير داده و گفته آزر عموى ابراهيم بود براى اين بوده كه با اصول عقايد اماميه مطابقت كند. «3» مرحوم مجلسى خودش هم ساير رواياتى را كه آزر بت‏پرست را پدر ابراهيم دانسته حمل بر تقيه نموده است. «4»

و مانند مضمون گذشته را قمى «5» و عياشى «6» در تفسير خودشان نقل كرده‏اند و رواياتى‏

(1) كمال الدين، ط تهران، ج 1 ص 138، ح 7

(2) بحار الانوار ج 12 ص 42 ح 31 به نقل از قصص الانبياء راوندى. به همين مضمون روايتى در كتاب قصص الانبيا جزائرى ص 117 ذكر گرديده.

(3) بحار الانوار ج 12 ص 42

(4) بحار الانوار ج 12 ص 48

(5) تفسير قمى ج 1 ص 206

(6) تفسير عياشى ج 1 ص 362 ح 32

/ 546