ترجمه تفسیر المیزان جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 7

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

كلى از سنديت ساقط شده است.

و از عمده مسايلى كه در كتاب مذكور اغماض شده، اهمال در ذكر مجاهدات ابراهيم (ع) مى‏باشد، مثلا تورات درخشانترين خاطرات زندگى ابراهيم را كه همان مجاهدات و احتجاجات او با امت و آزار و اذيت ديدن از مردم است، اصلا ذكر نكرده، هم چنان كه از ساختن كعبه و مامن قرار دادن آن و نيز از احكامى كه براى حج تشريع كرد هيچ ذكرى به ميان نياورده. و حال آنكه هيچ آشناى به معارف دينى و مباحث اجتماعى در اين معنا ترديد نكرده كه خانه كعبه- كه اولين خانه‏اى است كه به نام خانه خدا و خانه بركت و هدايت ساخته شده و از چهار هزار سال قبل تا كنون بر پايه‏هاى خود استوار مانده- از بزرگترين آيات الهى است كه پيوسته مردم دنيا را به ياد خدا انداخته و آيات خداوندى را در خاطره‏ها زنده نگه داشته و در روزگارى دراز كلمه حق را در دنيا حفظ كرده است.

اين بى اعتنايى تورات به خاطر آن تعصبى بوده كه تورات‏نويسان نسبت به كيش خود داشته كه قربانگاه‏هايى را كه ابراهيم (ع) در" شكيم" و در سمت شرقى" بيت ايل" و در" جبل الرب" بنا كرده، همه را اسم برده و از قربانگاه كعبه او اسمى نبرده‏اند.

وقتى هم كه به اسماعيل مى‏رسند طورى اين پيغمبر بزرگوار را وصف مى‏كنند و در باره آن جناب چيزهايى مى‏گويند كه قطعا نسبت به عادى‏ترين افراد مردم هم توهين و تحقير شمرده مى‏شود. مثلا او را مردى وحشى و ناسازگار با مردم و مطرود از پدر و خلاصه جوانى معرفى كرده‏اند كه از كمالات انسانى جز مهارت در تير اندازى چيزى كسب نكرده، آرى:" يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ". «1»

و همچنين به خود ابراهيم (ع) نسبتى داده كه به هيچ وجه لايق مقام ارجمند نبوت و روح تقوى و جوانمردى نيست. مثلا تورات مى‏گويد: ملكى صادق پادشاه" شاليم" كه خود كاهن خدا بود نان و شراب برايش برد و او را بركت داد. «2»

(1) كافران ميخواهند نور خدا را با گفتار باطل و طعن و مسخره خاموش كنند. سوره صف آيه 8

(2) برخى چنين توجيه كرده‏اند كه اين ملكى صادق كاهن، همان امرافل پادشاه شنعار است كه در اول داستان مذكور است، و او همان حمورابى صاحب قوانين معروف است كه يكى از سلاله نخستين شاهان بابل است.

در تاريخ شاهى وى سخت اختلاف است، به حدى كه بيشتر آنچه در باره وى گفته‏اند با زمان حيات ابراهيم (ع) كه (2000 ق- م) است، قابل انطباق نيست. مثلا در كتاب" عرب پيش از اسلام" مى‏گويد: حمورابى در سال (2287- 2232 ق- م) در بابل سلطنت داشته. و در" شريعت حمورابى" به نقل از كتاب" قديمترين قوانين جهان" تاليف استاد. ف. ادوارد مى‏گويد: دوران شاهى وى در (2205- 2167 ق- م) بوده است. در" قاموس اعلام شرق و غرب" آورده كه او در سال (1728- 1686 ق- م) به اريكه پادشاهى بابل نشست. قاموس كتاب مقدس زمان فرمانروايى او را سال (1975- 1920- ق- م) مى‏داند. روشن‏ترين دليل بر بطلان اين حدس اين است كه سنگ نبشته‏هايى كه در ويرانه‏هاى بابل به دست آمده و شريعت حمورابى بر آنها حك شده شامل ذكر عده‏اى از خدايان بابليان است و اين خود مى‏نماياند كه حمورابى از بت‏پرستان بوده و بنا بر اين صحيح نيست او را كاهن خداوند بدانيم.

/ 546