عدم صحت نسبت دروغ گفتن، به ابراهيم (ع) كه در روايات عامه آمده است
و ليكن مضمون اين دو حديث به اعتراف اهل بحث با اعتبار صحيح (و با قواعد دينى) سازگار نيست، براى اينكه اگر مراد از اين دو حديث اين است كه اين سه دروغ در حقيقت دروغ نيست و ابراهيم توريه كرده- هم چنان كه از بعضى از الفاظ حديث هم استفاده مىشود، مثل آنچه در روايات ديگر هم هست كه ابراهيم (ع) هيچ دروغ نگفت مگر در سه جا و در هر سه جا هم در راه خدا دروغ گفت. و يا فرمودهاند: دروغهاى ابراهيم (ع) در حقيقت دروغ نبود بلكه مجادله و محاجه براى دين خدا بود- پس چرا ابراهيم (ع) در حديث قيامت و شفاعت خود را گناه كار خوانده، و به همين جهت از شفاعت گنهكاران اعتذار جسته است؟ اين نوع حرف زدن، آنهم براى خدا اگر براى انبياء جايز باشد در حقيقت از محنتهايى است كه به خاطر خدا كشيده و جزو حسنات شمرده مىشود نه جزو گناهان. البته در سابق در آنجايى كه راجع به نبوت بحثهايى داشتيم (در جزو چهارم ترجمه) گفتيم كه اينگونه احتجاجات براى انبيا (ع) جايز نيست، زيرا باعث مىشود كه مردم به گفتههاى آنان اعتماد ننموده و وثوق نداشته باشند.و اگر بنا شود بر اينكه اين قسم حرف زدن دروغ شمرده شود و ارتكاب به آن از شفاعت جلوگيرى كند، بايد گفتن" هذا ربى و هذا ربى"- در هنگام ديدن ستاره، ماه و خورشيد- بيشتر مانع شفاعت شود، براى اينكه آن دروغها دروغ بستن به بت بزرگ و دروغ گفتن به پادشاه(1) صحيح بخارى ج 6 ص 106 و صحيح ترمذى ج 5 ص 321 ح 3166 و مسند احمد ج 3 ص 244