موارد استعمال كلمه" قدر" و معناى جمله:" وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ" - ترجمه تفسیر المیزان جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 7

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نخست، كلام را با ذكر محاجه با اهل كتاب افتتاح نموده و سپس اين معنا را خاطرنشان مى‏سازد كه شديدترين ظلم‏ها شرك به خدا و افتراى بر او و يا انكار نبوت پيغمبران واقعى و يا ادعاى چيزى است كه حقيقت نداشته باشد مثل همين كه گفته‏اند:" سَأُنْزِلُ مِثْلَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ".

آن گاه سرانجام كار اينگونه ستمگران را در دم مرگ در آن موقعى كه ملائكه قبض روح، دست به كار كشيدن جان آنان مى‏شوند ذكر نموده، و در آخر آيات ادله توحيد خداى تعالى و پاره‏اى از اسماى حسنى و صفات علياى او را ذكر مى‏كند.

موارد استعمال كلمه" قدر" و معناى جمله:" وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ"

" وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قالُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ عَلى‏ بَشَرٍ مِنْ شَيْ‏ءٍ"" قدر" و" قدر" از هر چيزى كميت و كوچك و بزرگى و كم و زيادى آن است، مثلا وقتى گفته مى‏شود:" قدرت الشي‏ء قدرا" و يا گفته مى‏شود:" قدرت الشي‏ء تقديرا" مقصود اين است كه من كميت و حدود ظاهرى و محسوس فلان چيز را معلوم و بيان كردم، اين معناى اصلى و لغوى اين كلمه است، و ليكن كلمه مزبور را از معناى اصليش تجاوز داده و در امور معنوى و غير محسوس نيز استعمال كرده‏اند، مثلا مى‏گويند" فلانى در بين مردم و در ميان اجتماع داراى قدر و منزلت است" و مقصودشان اين است كه فلانى در جامعه خود وزنه‏اى است داراى ارزش اجتماعى.

و از جهت اينكه تقدير و تحديد هر چيز غالبا توأم با توصيفى است كه طرف را از حال آن چيز آگاه مى‏كند لذا كلمه" قدر" و" تقدير" بطور استعاره، هم بر آن اوصاف اطلاق مى‏شود و هم بر آن معرفت و آگاهى، مثلا گفته مى‏شود:" قدر الشي‏ء و قدره" يعنى وصف كرد فلان چيز را و نيز گفته مى‏شود:" قدر الشي‏ء و قدره" يعنى معرفت به فلان چيز حاصل كرد و اينگونه استعمالات همه صحيح و لغوى است.

از اين رو استعمال لفظ قدر در باره خداى تعالى نيز به همه اين معانى كه گفته شد جايز است، و آيه مورد بحث را به همه آن معانى مى‏توان تفسير نموده و گفت: معناى جمله" ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ" اين است كه مردم نمى‏توانند خدا را آن طور كه لايق ساحت او است تعظيم كنند، چون عقل و وهم ايشان و هيچ حسى از حواسشان نمى‏تواند به ذات خداى تعالى احاطه پيدا كند. و اگر خدا را توصيف مى‏كنند، به آن مقدارى است كه آيات و دلايل بر عظمت او دلالت دارند. و نيز مى‏توان گفت معنايش اين است كه: مردم نمى‏توانند خدا را آن طور كه بايد و شايد وصف كنند، يا آن طورى كه هست بشناسند.

پس آيه شريفه صرفنظر از آيات قبلى قابل انطباق بر هر سه معنا مى‏باشد، الا اينكه از

/ 546