دو اشكال بى اساس بر عموميت خلقت: عدم صحت انتساب افعال قبيح به خدا و اينكه عموميت خلقت مستلزم جبر است
اول- اينكه در اين عالمى كه گفتيم تمامى اجزاى آن و آثار و افعال آن اجزا، همه مخلوق خدايند بعضى از آثار و افعال هست كه نمىتوانيم بگوييم آنها را هم خداوند به وجود آورده، مانند انواع ظلمها و فجورى كه عقل شرم دارد از اينكه آنها را به ساحت قدس و كبرياى خداوند نسبت دهد. قرآن كريم هم در آيات بسيارى ساحت او را از هر ظلم و هر عمل بدى منزه دانسته از آن جمله مىفرمايد:" وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ" «2» و نيز مىفرمايد:" قُلْ إِنَّ اللَّهَ لا يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ" «3» با اين حال چطور ميتوان قائل به عموميت خلقت شد؟ عدهاى از علما در جواب از اين اشكال اصل اشكال را قبول كرده و گفتهاند: چارهاى جز اين نيست كه آيه شريفه مورد بحث و آيات ديگر دال بر عموميت خلقت را به اين مخصص عقلى و قرآنى تخصيص زد و گفت كه" همه موجودات و افعال و آثار آنها مخلوق خدا است مگر افعال انسان كه مخلوق خود او است".يك اشكال و محذور ديگرى در مخلوق خدا بودن افعال انسان كردهاند، و آن اين است(1) بعضى از آنها حيواناتى هستند كه با شكم راه مىروند و بعضى با دو پا و بعضى با چهار پا، خداوند مىآفريند هر چه را كه بخواهد. سوره نور آيه 45(2) پروردگار تو ستمكار بر بندگان نيست. سوره فصلت آيه 46(3) بگو خداوند به فحشا امر نمىكند. سوره اعراف آيه 28