در نظام عالم تشريع نيز سنت عليت و معلوليت حاكم است و هدايت نصيب كسى مى‏شود كه در صدد تحصيل آن باشد - ترجمه تفسیر المیزان جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 7

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى‏كند كه از ناحيه خودش تقاضاى هدايت داشته باشد، و به آن كسى رحم مى‏كند كه از او رحم بخواهد، و اما كسى كه از هدايت و رحم او اعراض مى‏كند او را هدايت ننموده ترحم نمى‏كند.

البته هدايت به معناى نشان دادن راه شامل هدايت همه افراد انسان مى‏شود، و ليكن هدايت به معناى رسانيدن به مطلوب مختص كسانى است كه در صدد تحصيل آن برآمده بخواهند از اين موهبت الهى بهره‏مند شوند، و با فسق و فجور و كفر و عناد راه خود را منحرف نسازند، چنين كسانى به پاكيزه‏ترين زندگانى زنده خواهند شد، و اما آنان كه پيرو هواى نفس خويشند و با حق دشمنى نموده، و خود را بزرگتر از خدا پنداشته، با خدا مكر و به آيات خدا استهزا مى‏كنند چنين كسانى را خداوند از رسيدن به مطلوب كه همان سعادت زندگى است محروم نموده، آنان را در عين داشتن علم به عواقب كار خويش دچار شقاوت و ضلالت مى‏كند و دلهايشان را به كفر مهر مى‏كند تا براى هميشه روى نجات نبينند.

در نظام عالم تشريع نيز سنت عليت و معلوليت حاكم است و هدايت نصيب كسى مى‏شود كه در صدد تحصيل آن باشد

اين است سنت پروردگار در نظام تشريع، و اگر اينطور نبود قطعا نظام اسباب و قانون عليت و معلوليت باطل گشته و جاى خود را به گزاف و هرج و مرج مى‏داد، مصالح و حكم و هدفها لغو مى‏شد، و فساد اين نظام به نظام تكوين هم سرايت نموده آن را نيز باطل مى‏كرد، براى اينكه برگشت تشريع بالأخره به تكوين است، اگر فساد در اين رخنه كند قطعا به آن نيز سرايت مى‏كند.

مثلا اگر چنانچه خداوند كفار را طورى مى‏آفريد كه به اضطرار مجبور به قبول ايمان مى‏بودند و راه ديگرى جز اين نبود تا بدان راه بيفتند انسان هرگز در دو راهى ايمان و كفر قرار نمى‏گرفت، و اختيارى كه وسيله تحصيل ايمان است باطل شده نيك و بد از بين مى‏رفت و همه افراد بشر كامل و بدون نقص مى‏شدند، و همه در قرب پروردگار و داشتن كرامت يكسان مى‏گرديدند، و معلوم است كه در چنين فرضى ديگر معنايى براى دعوت انبيا و تربيت و تكميل نمى‏ماند، و از طرفى اختلاف مراتب استعدادها و اختلاف اعمال و احوال و ملكات از بين مى‏رفت، و در نتيجه نظام انسانى و نظامى كه به آن احاطه داشته و در آن كار مى‏كند به نظام ديگرى متبدل مى‏شد كه در آن نه از انسانى خبرى بود نه از درك و شعور خاص انسانى- دقت فرمائيد-.

از اين بيان به دست آمد كه در تفسير آيه مورد بحث هيچ احتياج و اجبارى در كار نيست كه آن را بر ايمان اضطرارى حمل نموده و بگوييم مراد از آن اين است كه" اگر خدا بخواهد مى‏تواند به قهر و اجبار آنان را وادار به ترك شرك كند"، چون غير اين را هم مى‏توان‏

/ 546