ترجمه تفسیر المیزان جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 7

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

افتراء بستيد تا بدين وسيله مردم را بدون علم گمراه كنيد، و معلوم است كه با چنين ظلمى ديگر به راه خدا هدايت نمى‏شويد، چون خداوند مردم ستمگر را هدايت نمى‏كند.

" قُلْ لا أَجِدُ فِي ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى‏ طاعِمٍ يَطْعَمُهُ ..."

معناى آيه روشن است، و در تفسير آيات مشابه آن يعنى آيه سوم از سوره" مائده" و آيه" 173" از سوره" بقره" مطالبى كه به اين آيه نيز ارتباط دارد گذشت.

" وَ عَلَى الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا كُلَّ ذِي ظُفُرٍ ..."

كلمه" ظفر" مفرد" اظفار" است كه به معناى ناخن است كه بر سر انگشتها مى‏رويد. و" حوايا" به معناى روده‏ها است. در مجمع البيان گفته است: احتمال دارد كلمه" حوايا" عطف به" ظهور" و در تقدير مرفوع بوده باشد، و احتمال دارد عطف بر كلمه" ما" در" ما حملت" بوده و در تقدير منصوب بوده باشد. و اما كلمه" ما" كه در جمله" مَا اخْتَلَطَ بِعَظْمٍ" است معطوف است به" ما" ى اول «1».

و از اين دو احتمال كه وى داده احتمال اول به نظر ما قوى‏تر است.

صاحب مجمع البيان سپس فرموده: كلمه" ذلك" در جمله" ذلِكَ جَزَيْنهُمْ" ممكن است در تقدير منصوب و مفعول دوم" جزيناهم" بوده و تقدير كلام" جزيناهم ذلك ببغيهم" باشد، و ليكن ممكن نيست تقدير آن را مرفوع و آن را در تقدير مبتدا بگيريم، زيرا در چنين صورت تقدير كلام:" ذلك جزيناهموه" مى‏شود، نظير:" زيد ضربت" كه تقديرش:" زيد ضربته" است، و اين تنها در شعر آنهم در مواقع ضرورت جايز است نه در همه جا «2».

و اين آيه به نظر مى‏رسد كه در مقام جواب از سؤال مقدرى است، و آن سؤال اين است كه اگر چارپايان حلالند، و ما مشركين را اين همه توبيخ و ملامت مى‏كنى كه چرا انعام و حرث را بر خود تحريم كرده‏ايم پس چرا خداوند همين انعام را بر يهود حرام كرد؟ در اين آيه جواب مى‏دهد كه اگر خداوند طيباتى را بر يهود حرام فرمود به خاطر ظلمى بود كه ايشان روا داشتند، و اين در حقيقت يك نوع گوشمالى بود، كه منافات با حليت ذاتى ندارد، هم چنان كه آيه" كُلُّ الطَّعامِ كانَ حِلًّا لِبَنِي إِسْرائِيلَ إِلَّا ما حَرَّمَ إِسْرائِيلُ عَلى‏ نَفْسِهِ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُنَزَّلَ التَّوْراةُ" «3»

و آيه" فَبِظُلْمٍ مِنَ الَّذِينَ هادُوا حَرَّمْنا عَلَيْهِمْ طَيِّباتٍ أُحِلَّتْ لَهُمْ وَ بِصَدِّهِمْ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ كَثِيراً"

(1 و 2) مجمع البيان ج 4 ص 379

(3) همه طعامها بر بنى اسرائيل حلال بود مگر همانهايى كه خود اسرائيل قبل از نزول تورات بر خويش حرام كرده بود. سوره آل عمران آيه 93

/ 546