چرا مشيت خداى تعالى بر هدايت همگانى انسانها با حفظ اختيار آنها، تعلق نگرفته است؟
به همين بيان شبهه ديگرى هم كه خالى از پيچيدگى نيست، حل مىشود، و آن شبهه اين است كه به فرض هم كه اين معنا را قبول كنيم كه نازل كردن آيهاى از طرف خداى تعالى كه كفار را هم مجبور به ايمان و قبول دعوت دينى سازد منافات با اختيارى دارد كه بناى آن دعوت، بر آن اساس است، ليكن چرا جايز نباشد كه خداوند ايمان جميع افراد مردم را بخواهد، همانطورى كه ايمان مؤمنين را خواسته، و در نتيجه همه مردم ايمان آورند و چه عيبى داشت كه(1) قرآن جز تذكرى براى عالميان نيست، تذكرى است براى هر كس كه بخواهد راه مستقيم را پيش گيرد، و البته جز با مساعدت مشيت رب العالمين كسى چنين ارادهاى نمىكند. سوره تكوير آيه 29(2) كسى به سوى او هدايت مىيابد كه متوجه درگاه او شده و به وى رجوع نمايد. سوره رعد آيه 27(3) به وسيله قرآن افراد بسيارى را گمراه و اشخاص بىشمارى را هدايت مىكند، و البته جز بدكاران را گمراه نمىسازد. سوره بقره آيه 26(4) وقتى خودشان به اختيار خود به سوى بيراهه گرائيدند خداوند هم گمراهشان ساخت. سوره صف آيه 6(5) ما اگر مىخواستيم مىتوانستيم آن مرد اسرائيلى (كه نامش معروف به بلعم باعور و مردى مستجاب الدعوه بوده- مترجم) را به وسيله آن آياتى كه به وى آموختيم بسوى درگه خود بالايش ببريم و ليكن از آنجايى كه او خودش به سوى پستى متمايل بود و هواى نفس را پيروى كرد ما نيز به خودش واگذارش نموديم. سوره اعراف آيه 175