سبب اينكه مشركين به منظور عاجز ساختن پيامبر (ص) درخواست معجزه از او كردند جهل به دو امر بوده است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 7

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بيان آيات‏

در اين آيات در خصوص امر توحيد و معجزه نبوت احتجاجات گوناگونى شده است.

" وَ قالُوا لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ قُلْ إِنَّ اللَّهَ قادِرٌ ..."

اين آيه شريفه گفتار مشركين را حكايت مى‏كند كه به منظور عاجز ساختن رسول خدا (ص) گفته بودند: چرا معجزه‏اى از ناحيه پروردگارش بر وى نازل نشد؟. و چون وقتى اين كلام از آنان صادر شده كه بهترين آيات و معجزات يعنى قرآن كريم در دسترسشان بوده، و سوره‏ها و آياتش يكى پس از ديگرى نازل و در هر لحظه بر آنان تلاوت مى‏شده، از اين جهت به طور مسلم معلوم مى‏شود كه غرضشان از اين معجزه‏اى كه با جمله" لَوْ لا نُزِّلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ" پيشنهاد آن را نمودند، غير قرآن است و معلوم مى‏شود قرآن را آيه و معجزه قانع كننده‏اى نمى‏دانستند، چون قرآن مشتمل بر گزافه‏گويى‏هايى كه دل هوسباز آنان را راضى كند نبود.

و نيز از اينكه گفتند: از ناحيه پروردگارش، و نگفتند: از ناحيه پروردگار ما، يا از ناحيه خدا و يا تعبير ديگر، معلوم مى‏شود تعصب نسبت به بت‏ها وادارشان ساخته كه چنان از پروردگار متعال نام ببرند كه تو گويى خداى تعالى پروردگار آنان نيست، و گويا مى‏خواستند به منظور توهين به امر آن جناب و اينكه بيشتر به ستوهش آورند بگويند: اگر ادعايش حق است مى‏بايستى پروردگارش يعنى همان كسى كه او ما را به سويش دعوت مى‏كند براى تشويق و ياريش معجزه‏اى نازل كند كه دلالت بر صدق ادعايش داشته باشد.

و تنها چيزى كه به چنين پيشنهادى وادارشان نمود، جهل به دو امر بود:

سبب اينكه مشركين به منظور عاجز ساختن پيامبر (ص) درخواست معجزه از او كردند جهل به دو امر بوده است‏

اول- اينكه اينان معتقد بودند كه خدايان‏شان هر كدام در امرى كه از امور جهان به آنها محول شده، مستقل در تاثيرند، مثلا" خداى جنگ" و همچنين" خداى صلح" و" خداى خشكى" و" خداى دريا" و" خداى محبت" و" خداى دشمنى" و ساير خدايان هر كدام در كار خود مستقلند، و از ناحيه خدايان ديگر در كارشان كارشكنى نمى‏شود، روى اين حساب كار ديگرى براى خداى تعالى نمانده كه در آن دخل و تصرف نمايد، بلكه همه را ميان كاركنان خود تقسيم نموده، گر چه خداى تعالى را" رب الأرباب" و اين خدايان را شفيع درگاه او مى‏دانستند، و ليكن در عين حال معتقد بودند رب الأرباب هرگز نمى‏تواند معجزه‏اى را كه دلالت بر نفى الوهيت خدايان مى‏كند به كسى نازل نموده، اختيارات خدايان را باطل سازد.

اينان چنين اعتقادى داشتند، چيزهايى هم كه از يهود در باره خداوند مى‏شنيدند، آنان‏

/ 546