امر به مراعات عدالت و وفا در كيل و وزن و بيان" خير" و" أَحْسَنُ تَأْوِيلًا" بودن آن
" وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ إِذا كِلْتُمْ وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقِيمِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلًا".كلمه" فسطاس" (به كسر قاف و هم به ضم آن) به معناى" ترازو و ميزان" است، بعضى «1» گفتهاند كلمهاى است رومى كه داخل زبان عرب شده و بعضى «2» ديگر گفتهاند كه عربى است، و بعضى «3» آن را مركب از" قسط" كه به معناى عدالت است و" طاس" كه به معناى كفه ترازو دانستهاند و" قسطاس مستقيم" به معناى ترازوى عدل است كه هرگز در وزن خيانت نمىكند.كلمه" خير" به معناى آن چيزى است كه وقتى امر داير شد بين آن و يك چيز ديگر آدمى بايد آن را اختيار كند، و كلمه" تاويل" هر چيز به معناى حقيقتى است كه امر آن چيز بدان منتهى گردد، و اينكه مىفرمايد: ايفاء كيل و وزن و دادن آن به قسطاس مستقيم بهتر است، براى اين است كه اولا كمفروشى يك نوع دزدى ناجوانمردانه است و ثانيا وثوق و اطمينان را بهتر جلب مىكند.و" أَحْسَنُ تَأْوِيلًا" بودن اين دو عمل از اين جهت است كه اگر مردم اين دو وظيفه را عمل كنند، كم نفروشند و زياد نخرند رشد و استقامت در تقدير معيشت را رعايت كردهاند، چون قوام معيشت مردم در استفاده از اجناس مورد حاجت بر دو اصل اساسى است، يكى" به دست آوردن جنس مرغوب و سالم و بدردخور" و ديگرى" مبادله مقدار زائد بر حاجت است با اجناس ديگرى كه مورد احتياج است" آرى هر كسى در زندگى خود حساب و اندازهگيرى دارد كه چه چيزهايى و از هر جنسى چه مقدار نياز دارد و چه چيزهايى بيش از نياز او است، چه مقدار از آن را بايد بفروشد و با قيمت آن اجناس ديگر مورد حاجت خود را تحصيل كند و اگر پاى كمفروشى به ميان آيد حساب زندگى بشر از هر دو طرف اختلاف پيدا كرده و امنيت عمومى از ميان مىرود.و اما اگر كيل و وزن به طور عادلانه جريان يابد زندگى و اقتصادشان رشد و استقامت يافته و هر كس هر چه را احتياج دارد، همان را به مقدار نيازش به دست مىآورد، و علاوه بر آن، نسبت به همه سوداگران وثوق پيدا كرده و امنيت عمومى برقرار مىشود." وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا".بنا به قرائت معروف:" لا تقف" (به سكون قاف و ضمه فاء) از ماده" قفا- يقفو-(1 و 2 و 3) روح المعانى، ج 15، ص 72.