بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
عجيبترين مطالبى است كه انسان از آيات راجع به محشر استفاده مىكند، كه خداى تعالى نفس انسانى انسان را مورد بازخواست قرار دهد و از او از آنچه كه در زندگى دنيا درك نموده بپرسد، و او عليه انسان كه همان خود اوست شهادت دهد.پس كاملا روشن شد كه آيه شريفه از اقدام بر هر امرى كه علم به آن نداريم نهى مىفرمايد، چه اينكه اعتقاد ما جهل باشد و يا عملى باشد كه نسبت به جواز آن و وجه صحتش جاهل باشد، و چه اينكه ترتيب اثر به گفتهاى داده كه علم به درستى آن گفتار نداشته باشد.آن وقت ذيل آيه، مطلب را چنين تعليل نموده كه چون خداوند تعالى از گوش و چشم و قلب پرسش مىكند، در اينجا جاى سؤالى باقى مىماند كه چطور پرسش از اين اعضاء را منحصر به صورتى كرده كه آدمى دنبال غير علم را بگيرد و حال آنكه از آيه شريفه" الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلى أَفْواهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنا أَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ" «1» برمىآيد كه اعضاء و جوارح آدمى، همه به زبان مىآيند. چه در آن عقايد و اعمالى كه پيروى از علم شده باشد، و چه در آنها كه پيروى غير علم شده باشد.در پاسخ مىگوئيم علت اعم آوردن براى تقليل يك امرى اخص ضرر ندارد، و در آيه مورد بحث مىخواهد بفرمايد گوش و چشم و فؤاد تنها در صورت پيروى غير علم مورد بازخواست قرار مىگيرند.و در مجمع البيان در معناى جمله" وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ" گفته است: يعنى چيزى را كه نشنيدى به دروغ نگو شنيدم، و چيزى را كه نديدهاى مگو ديدهام، و چيزى را كه علم ندارى مگو اطلاع دارم (نقل از ابن عباس و قتاده) و بعضى گفتهاند: يعنى دنبال سر ديگران حرفى نزن وقتى اشخاص از نزد شما مىگذرند بدگوئيشان مكن (نقل از حسن) و بعضى گفتهاند يعنى شهادت دروغ مده (نقل از محمد بن حنفيه).ليكن مطلب اين است كه آيه شريفه، عام است و شامل هر گفتار و يا كردار و يا تصميمى كه بدون علم باشد مىشود، گويى اينكه خداى سبحان فرموده است هيچ حرفى مزن مگر اينكه علم داشته باشى كه زدنش جائز است، و هيچ عملى انجام مده مگر آنكه علم داشته باشى كه انجام آن جائز است، و هيچ عقيدهاى را معتقد مشو مگر بعد از آنكه يقين كنى كه اعتقاد به آن جايز است «2».(1) امروز است كه بر دهان آن كافران مهر خموشى مىنهيم و دستهايشان با ما سخن مىگويند و پاهايشان به آنچه كردهاند گواهى دهند. سوره يس، آيه 65.(2) مجمع البيان، ج 6، ص 415.