بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
الفاظ قراردادى نيست، و اگر در عين حال چنين نسبتى به خدا داده جز براى اين نيست كه كلام منحصر در آواز نيست، بلكه هر چيزى كه از مقاصد كشف و پردهبردارى كند كلام است.و ما مىبينيم كه اين موجودات آسمانى و زمينى و خود آسمان و زمين همه بطور صريح از وحدانيت رب خود در ربوبيت كشف مىكند، و او را از هر نقص و عيبى منزه مىدارد، پس مىتوان گفت، و بلكه بايد گفت كه آسمان و زمين خدا را تسبيح مىگويند.
وجود سرا پا فقر و نياز موجودات، وجود رب واحد را اعلام مىكند
آرى اين عالم فى نفسه جز محض حاجت و صرف فقر و فاقه به خداى تعالى چيز ديگرى نيست، در ذاتش و صفاتش و احوالش و به تمام سراسر وجودش محتاج خداست، و احتياج بهترين كاشف از وجود محتاج اليه است، و مىفهماند كه بدون او خودش مستقلا هيچ چيز ندارد، و آنى منفك از او و بى نياز از او نيست، و تمامى موجودات عالم با حاجتى كه در وجود و نقصى كه در ذات خود دارند از وجود پديد آورندهاى غنى در وجود و تام و كامل در ذات خبر مىدهند، و همچنين با ارتباطى كه با ساير موجودات داشته از آنها براى تكميل وجود خود استمداد مىكند، و نقائصى كه در ذات خود دارد برطرف مىسازد بطور صريح كشف مىكند از وجود پديد آورندهاى كه او رب و متصرف در هر چيز و مدبر امر هر چيز است.از سوى ديگر اين نظام عمومى و جارى در موجودات عالم كه باعث شده همه پراكندهها را جمع نموده و رابطهاى در ميان همه برقرار سازد نيز بدون زبان از اين حقيقت، كشف و پردهبردارى مىكند، پس پديد آورنده اين عالم هم واحد و يكتا است، او است كه با تنهايى خود مرجع همه عالم و با وحدت خود برآورنده همه حوائج و تكميل كننده همه نواقص است، پس هر كه غير او است بدون حاجت و نقيضه نخواهد بود.رب و پروردگار او است، ربى غير او نيست و غنيى كه فقر نداشته باشد و كاملى كه نقص نداشته باشد او است، بنا بر اين تمامى اين موجودات عالم با حاجت و نقص خود خداى را از داشتن احتياج تنزيه و از داشتن نقص تبرئه مىكنند.حتى نادانان مشركين هم كه براى خدا شركائى اثبات مىكنند و يا نقصى و عيبى به او نسبت مىدهند با همين عمل خود تقدس خداى را از شريك و برائتش را از نقص اثبات مىكنند، زيرا معنايى كه در ذهن و ضمير اين انسانها تصور شده و الفاظى كه با آن الفاظ حرف مىزنند و تمامى اعضايى كه براى رساندن اين هدف استخدام مىكنند همه امورى هستند كه با حاجت وجودى خود از پروردگارى واحد و بى شريك و نقص خبر مىدهند.پس مثل اين انسان كه توحيد آفريدگار خود را انكار مىكند مثل انسانى است كه به