هر موجودى از موجودات داراى مرتبهاى از علم است و تسبيح موجودات تسبيح حقيقى است
حال اگر بگويى صرف اينكه عالم به وجودش كشف از وجود آفريدگارى مىكند سبب نمىشود كه بگوئيم عالم همه تسبيح خدا مىگويند، چون صرف كشف را تسبيح نمىگويند، مگر وقتى كه توأم با قصد و اختيار باشد، هم كشف باشد و هم قصد، و قصد هم از توابع حيات است، و اغلب موجودات عالم از حيات بىبهرهاند آسمان و آنچه سياره است، و زمين و آنچه جمادات است حيات ندارند، پس گويا چارهاى نيست از اينكه تسبيح را حمل بر معناى مجازى نموده مقصود از آن را همان كشف و دلالت بر وجود پروردگار خود بدانيم.در پاسخ مىگوئيم: از كلام خداى تعالى فهميده مىشود كه مساله علم نيز در تمامى موجودات هست، هر جا كه خلقت راه يافته علم نيز بدانجا رخنه كرده است، و هر يك از موجودات به مقدار حظى كه از وجود دارد بهرهاى از علم دارد، و البته لازمه اين حرف اين نيست كه بگوئيم تمامى موجودات از نظر علم با هم برابرند، و يا بگوئيم علم در همه يك نوع است، و يا همه آنچه را كه انسان مىفهمد مىفهمند و بايد آدمى به علم آنها پى ببرد، و اگر نبرد معلوم مىشود علم ندارند.البته اين نيست، ولى اگر اين نيست دليل نمىشود بر اينكه هيچ بهرهاى از علم ندارند، خواهى گفت از كجاى كلام خدا برمىآيد كه همه عالمند و بهرهاى از علم دارند؟مىگوئيم از آيه" قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ" «1»، و نيز آيه:" فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِيا طَوْعاً أَوْ كَرْهاً قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ" «2»، و آياتى كه اين معنا را افاده كند بسيار است كه به زودى در بحثى مستقل همه آنها را ان شاء اللَّه نقل مىكنيم.و چون چنين است كه هيچ موجودى فاقد علم نيست بنا بر اين خيلى آسان است كه بگوييم هيچ موجودى نيست مگر آنكه وجود خود را درك مىكند (البته مرحلهاى از درك) و مىخواهد با وجود خود احتياج و نقص وجودى خود را كه سراپايش را احاطه كرده اظهار(1) (آن اعضاء جواب) گويند خدايى كه همه موجودات را به نطق آورد، ما را نيز گويا گردانيد.سوره فصلت، آيه 21.(2) فرمود كه اى آسمان و زمين همه به سوى خدا (و اطاعت فرمان حق) به شوق و رغبت يا به جبر و كراهت بشتابيد. آنها عرضه داشتند ما با كمال شوق و ميل به سوى تو مىشتابيم. سوره فصلت، آيه 11.