بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
سخن گفتن و ادب در كلام را رعايت كردن و از وسوسههاى شيطان احتراز جستن است، و اينكه بدانند كه امور همه به مشيت خدا است، نه به دست رسول خدا (ص)، تا او قلم تكليف را از گروندگان خود برداشته و ايشان را اهليت سعادت بدهد به طورى كه هر چه خواستند بگويند، و ديگران را از هر چيزى محروم كنند، و در باره ديگران هر چه دلشان خواست بگويند، نه، چنين نيست كه خداوند به گزاف فردى را هر چند از انبياء باشد چنين اختيارى بدهد كه افراد نالايق را بى جهت تقرب داده و افراد لايق را محكوم آنان كند، آرى در درگاه خدا حسن سريره و خوش رفتارى و كمال ادب ملاك برترى انسانها است، حتى اگر در ميان انبياء هم خداوند بعضى را بر بعضى برترى داده باز بيهوده نبوده، بلكه به خاطر همين حسن رفتار و سيرت و ادب بيشتر بوده است، مثلا داوود (ع) را بر ديگران برترى داده و او را زبور داد و در آن بهترين ادب و پاكيزهترين حمد و ثنا را نسبت به خداى تعالى به وى آموخت.از همينها معلوم مىشود كه گويا قبل از هجرت رسول خدا بعضى از مسلمانها با مشركين مواجه مىشدند و در گفتگوى با آنان سخنان درشت گفته و چه بسا مىگفتهاند شما اهل آتش و ما مؤمنين به بركت رسول خدا (ص) اهل بهشتيم، و همين باعث مىشده كه مشركين عليه مسلمانان، تهييج شده عداوتها و فاصلهها بيشتر شود، و در روشن كردن آتش فتنه و آزار مؤمنين و رسول خدا (ص) و عناد با حق بهانههاى تازهاى به دستشان بيايد.لذا خداى تعالى به رسول گرامى خود دستور مىفرمايد كه ايشان مردم را امر به خوش زبانى كنند و اتفاقا مقام مناسب چنين سفارشى هم بود، چون در همين آيات قبل بود كه ديديم مشركين نسبت به آن جناب بى ادبى نموده و او را مردى جادو شده خواندند، و نيز نسبت به قرآن و معارفى كه در باره مبدأ و معاد در آن است استهزاء كردند، و همين وجه آيات سهگانه مورد بحث را به آيات قبل وصل مىكند، و نيز خود آيات سهگانه را به هم مربوط مىسازند. (دقت فرمائيد).پس جمله" وَ قُلْ لِعِبادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ" امر به اين است كه رسول خدا (ص) را امر به خوش زبانى كند، و آيه شريفه از نظر بيان نظير آيه" وَ جادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ" «1» مىباشد.(1) سوره نحل، آيه 125.