ترجمه تفسیر المیزان جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 13

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شكاف برمى‏دارد اين خود تسبيح ديوار است، چون نشان مى‏دهد كه تعمير احتياج دارد «1».

مؤلف: اين روايت را از حسين بن سعيد از آن جناب نيز نقل كرده است «2».

و در همان كتاب از نوفلى از سكونى از جعفر بن محمد از پدرش (ع) روايت كرده كه فرمود: رسول خدا (ص) نهى كردند از اينكه چارپايان را داغ كنند، و اينكه مردم به صورت آنها بزنند و فرمود: زيرا چارپايان هم خدا را به حمد تسبيح مى‏گويند «3».

مؤلف: اين مطلب يعنى نهى از زدن به صورت حيوانات را كلينى هم در كافى به سند خود از محمد بن مسلم از امام صادق (ع) از رسول خدا نقل كرده كه در ضمن حديثى فرمود: حيوانات را از صورت داغ مكن «4».

و در همان كتاب از اسحاق بن عمار از امام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: هيچ مرغى نيست كه در صحرا يا دريا شكار شود مگر به خاطر اين است كه در تسبيح خدا كوتاهى كرده است «5».

مؤلف: اين معنا را اهل سنت هم به طرق زيادى از ابن مسعود و ابى الدرداء و ابى هريره و غير ايشان از رسول خدا (ص) نقل كرده‏اند.

و در همان كتاب از مسعدة بن صدقه از امام صادق از پدرش (ع) روايت كرده كه فرمود: مردى بر پدرم وارد شد و گفت: پدر و مادرم فدايت باد من مى‏بينم خداى تعالى در كتابش مى‏فرمايد:" وَ إِنْ مِنْ شَيْ‏ءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ" اين چگونه است؟ پدرم فرمود: درست است، پرسيد يعنى مى‏فرمائيد: درخت خشكيده خداى را تسبيح مى‏گويد؟ فرمود آرى، مگر نشنيدى چوبهايى را كه در خانه‏ها به كار رفته چگونه به صدا در مى‏آيد؟ اين همان تسبيح چوب خشك است كه مى‏گويد" سبحان اللَّه على كل حال" «6».

و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از ابى هريره روايت مى‏كند كه رسول خدا (ص) فرمود: مورچه‏ها تسبيح خدا مى‏گويند «7».

(1) تفسير عياشى، ج 2، ص 293 ح 79.

(2) تفسير عياشى، ج 4، ص 294 ح 80.

(3) تفسير عياشى، ج 2، ص 294، ح 82.

(4) فروع كافى، ج 6، ص 538، ح 4.

(5 و 6) تفسير عياشى، ج 2، ص 294، ح 83 و 84.

(7) الدر المنثور، ج 4 ص 183.

/ 558