ترجمه تفسیر المیزان جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 13

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

چه مشركين به تلاوت رسول خدا (ص) گوش مى‏دادند همين كه مى‏خواند" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ" پشت مى‏كردند، و مى‏رفتند، و چون از اين آيه فارغ مى‏شد باز بر مى‏گشتند «1».

مؤلف: اين معنا را از منصور بن حازم از امام صادق (ع) نيز روايت كرده «2»، همچنين قمى آن را بدون ذكر اسم مبارك امام در تفسير خود آورده «3».

و در الدر المنثور است كه بخارى در تاريخ خود از ابى جعفر محمد بن على (ع) روايت كرده كه گفت: چرا بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ را از قرآن حاشا كرديد و آن را جزو قرآن نمى‏دانيد؟ با اينكه رسول خدا (ص) وقتى وارد منزلش مى‏شد و قريش نزدش جمع مى‏شدند، حضرت مى‏خواند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، و در خواندن آن صدايش را بلند مى‏كرد، قريش فرار مى‏كردند، خداوند اين آيه را فرستاد" وَ إِذا ذَكَرْتَ رَبَّكَ فِي الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى‏ أَدْبارِهِمْ نُفُوراً" و طبق اين آيه بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ، جزو قرآن است «4».

و نيز در همان كتاب است كه ابن اسحاق، و بيهقى در كتاب دلائل از زهرى روايت كرده‏اند كه گفت: شنيدم از كسى كه مى‏گفت: ابو جهل و ابو سفيان و اخنس بن شريق به نماز رفتند كه ببينند رسول خدا (ص) كه در آن موقع در خانه‏اش در حال نماز است چه مى‏گويد، هر كدام گوشه‏اى نشستند به طورى كه هيچيك از جاى ديگرى خبر نداشت، نشستند و گوش فرا مى‏دادند به نماز خواندن آن جناب تا آنكه فجر طلوع كرده متفرق شدند، در راه به هم برخوردند يكديگر را ملامت كردند، و گفتند اين چه كارى است مى‏كنيد، اگر يكى از عوام با خبر شود خيال مى‏كند كه ما هم مسلمان شده‏ايم.

آن گاه متفرق شدند تا شب بعد باز هر يك به جاى ديشب خود برگشتند به نماز خواندن آن جناب گوش مى‏دادند تا طلوع فجر شد، برخاستند و متفرق شدند، و در راه به يكديگر برخورده و همان حرف ديشب را به هم زدند، و متفرق شده شب سوم باز هر يك جاى خود را گرفته گوش به آن جناب فرا دادند تا طلوع فجر شد، باز در مراجعت به يكديگر برخوردند اين دفعه با هم عهد بستند كه ديگر چنين كارى نكنند.

صبح اخنس نزد ابو سفيان آمده پرسيد بگو ببينم از اين جريان چه فهميدى؟ (آيا او را

(1 و 2) تفسير عياشى، ج 2، ص 295 ح 86 و 87.

(3) تفسير قمى، ج 2، ص 20.

(4) الدر المنثور، ج 4، ص 187.

/ 558