بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
با شدتش بر هر امر ديگرى غلبه كند، و به همين جهت در قرآن كريم، قيامت،" طامه" خوانده شده است.و كلمه:" اكتاف" جمع كتف (شانه) است، ولى مقصود از اين كلمه در اين روايت، اطراف و نواحى است و اينكه در شرح گذشتن از آسمان چهارم داشت" به خاطر رسول خدا (ص) چنين خطور كرد كه نكند اين همان باشد" مقصود اين است كه نكند اين همان كسى باشد كه تدبير امور عالم به دست اوست، و همه امور به او منتهى مىگردد.و اينكه در عبورش از آسمان ششم داشت كه" به مردى برخوردم كه گويى از شنوه بود" مقصود از" شنوه" قبيلهايست از عرب كه به بلندى قامت معروفند.و اينكه در خصوص آسمان هفتم داشت" به مردى برخوردم كه سر و ريشش اشمط بود" مقصود از" اشمط" اين است كه موى سر و يا ريش سفيد و سياه باشد.و اينكه در باره آن خروس داشت" خروس مذكور زغبى سبز روى پرها و زغبى ديگر زير پرها داشت" معنايش در مرغها آن پرهاى خيلى ريز است و در حيوانات موىدار مويهاى خيلى ريز است.و اينكه داشت:" نگاهم به مرغان بهشت افتاد كه مانند شتران بختى بودند، مقصود از آن شتران خراسانى است، و كلمه:" دلى" (با ضم دال و كسر لام و تشديد ياء) جمع دلو است كه در اصل دلوى بر وزن فعول بوده، و ضبابه اگر با صاد بى نقطه باشد بايد به فتحه صاد خواند و معنايش شوق و عشق رقيق است، و اگر ضبابه با ضاد نقطهدار باشد، بايد با ضمه ضاد خواند و معنايش ابر رقيق است.
روايات ديگرى در شرح اسراء و معراج
و در امالى صدوق از پدرش از على از پدرش از ابن ابى عمير از ابان بن عثمان از ابى عبد اللَّه جعفر بن محمد (ع) روايت آمده كه فرمود: وقتى رسول خدا (ص) را به معراج و به بيت المقدس بردند جبرئيل او را سوار براق كرد و به اتفاق به بيت المقدس آمدند جبرئيل محرابهاى انبياء را به آن جناب نشان داد، و رسول خدا (ص) در آن محرابها نماز گزارده و از آنجا عبورش داده در مراجعت به كاروان قريش برخوردند، رسول خدا (ص) آبى را كه آنان در ظرف داشتند ديد و ديد كه شترى گم كردهاند و در پى آن مىگردند، رسول خدا (ص) از آن آب بياشاميد، و ما بقى آن را به زمين ريخت و چون از معراج برگشت و صبح شد به قريش فرمود كه خداى تعالى ديشب مرا به بيت المقدس برد و آثار انبياء و منزلهاى ايشان را نشانم داد، و