مراد از" كتاب" در جمله:" كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً" و بحثى كه برخى مفسرين با قول به اينكه مراد از كتاب" لوح محفوظ" است در ذيل آن عنوان كردهاند
و اينكه فرمود:" كانَ ذلِكَ فِي الْكِتابِ مَسْطُوراً" معنايش اين است كه اهلاك قرى و تعذيب آنها به عذاب شديد قبلا در كتاب نوشته شده، يعنى سرنوشتى است حتمى، از اينجا معلوم مىشود كه مراد از" كتاب" لوح محفوظ است كه قرآن تمامى حوادث را نوشته شده در آن دانسته و در بارهاش فرموده:" وَ كُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْناهُ فِي إِمامٍ مُبِينٍ" «2» و نيز فرموده" وَ ما يَعْزُبُ عَنْ رَبِّكَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّةٍ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِكَ وَ لا أَكْبَرَ إِلَّا فِي كِتابٍ مُبِينٍ" «3».برخى از مفسرين «4» بحث عجيبى در باره اين كتاب عنوان كرده و گفتهاند كه: بسيارى از دانشمندان معتقدند كه هيچ موجود و هيچ حادثهاى نيست مگر آنكه با تمامى كيفيات و اسباب موجبهاش و زمانى كه برايش تعيين شده در لوح محفوظ و كتاب مسطور نوشته شده، آن وقت به آنان اشكال شده است كه اين حرف مستلزم آن است كه بعد كتاب نامبرده غير متناهى باشد، و حال آنكه براهين عقلى و نقلى بر خلاف آن است، و همه آنها بطور كلى بعد را متناهى مىدانند، پس ناگزير بايد در جواب بگوئيم كتاب مزبور تنها حوادث اين جهان را در بر دارد، و كلمه" شىء" را كه در آيه" و كل شىء" است حمل بر خصوص اشياء اين عالم بكنيم.بعضى «5» ديگر در حل اشكال گفتهاند كه كلمه" شىء" را به همان عموم خود باقى مىگذاريم ليكن نوشته را حمل بر بيانى مىكنيم كه با تناهى ابعاد بسازد، و مىگوئيم لوح محفوظ در بيان كردن و نوشتن تمامى اشياء دنيوى و اخروى و آنچه بوده و آنچه خواهد شد نظير بيان جفر، جامع است كه يك حرفش شامل و بيان كننده بسيارى حوادث است اين بود آن بحث عجيبى كه خاطرنشان ساختيم.عجيبتر اين است كه اينان خيال كردهاند كتاب مذكور از جنس همين كاغذ و(1) تفسير فخر رازى، ج 20، ص 233.(2) تمام اشياء را ضبط كرديم در مقتداى بيان كننده. سوره يس، آيه 12.(3) و پنهان نمىماند از پروردگارت ذرة المثقالى در زمين و نه در آسمان و نه كوچكتر از آن و نه بزرگتر از آن مگر در كتابى روشن. سوره يونس، آيه 61.(4 و 5) روح المعانى، ج 15، ص 102.