بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
درختى دهيم كه مردم بد از ميوهاش خوردهاند.و نيز اينكه گفتند:" اصلا لعنت به معناى مطلق راندن و دور كردن است"، در جواب مىگوئيم كه چنين چيزى در لغت ثابت نشده، آنچه كه در قرآن آمده و قرائن بر آن دلالت كردهاند اين است كه لعنت به معناى دورى از رحمت و كرامت الهى است، و اينكه گفته شد آيه مورد بحث، نظير آيه" شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ" است و اصل جحيم چون دورترين نقاط از رحمت است، پس شجره ملعونه هم همان شجره است، در پاسخش مىگوئيم: اگر مقصود از رحمت، بهشت است، ادعاى شما دليلى ندارد، چون كسى نمىداند كه اصل جحيم با بهشت چه فاصلهاى دارد، و اگر مقصود از رحمت معناى مقابل عذابست لازمهاش اين است كه ملعونه بودن شجره به معناى دور بودن از رحمت و كرامت باشد، و مقتضاى اين حرف اين است كه خود جهنم و عذابهايى كه در آن آماده شده و ملائكه آتش و خزنه دوزخ، همه مغضوب خدا و دور از رحمت او باشند و حال آنكه هيچيك از آنها ملعون نيستند، بلكه لعنت و غضب و دورى، از آن كسانى از جن و انس است كه در آن عذابها معذب مىباشند.و اما اينكه گفتند" از اين جهت آن را ملعون خواندهاند كه طلع آن شبيه به كله شيطانها است، و چون شيطانها ملعونند آن درخت را نيز ملعون خوانده"، جوابش اين است كه اين يك" مجاز در اسناد" نمونه و نوظهورى است كه كمتر كسى به قرينه آن پى مىبرد، بنا بر اين همه ايرادها كه به وجه اول كرديم به اين نيز وارد است.و اينكه گفتند:" عرب هر غذاى ناپسند و مضرى را ملعون مىنامند" نيز صحيح نيست، زيرا بايد اول چنين استعمالى را ثابت كنيم آن گاه چنين نسبت غير ثابتى را به جاى اينكه به ميوه درخت بدهيم، بدون قرينه به درخت نسبت دهيم، و به هر حال اينكه اين معنا يكى از معانى لعن بوده باشد ثابت نيست، بلكه ظاهرا اگر درختى را به صفت ملعونيت توصيف كنند همان معناى معروف لعن از آن فهميده مىشود، و عموم مردم هم چيزى را كه نمىپسندند و طعام و شرابى كه دوست نمىدارند ملعون مىنامند.و اما اينكه مطلب را به ابن عباس نسبت دادهاند، به فرض كه وى چنين حرفى زده باشد تازه ثابت نمىشود، چون حجت نيست، آن هم با معارضهاى كه با حديث آينده عايشه دارد، و همچنين احاديثى ديگر كه تفسير رسول خدا (ص) را متضمن است كه ديگر حرفى بالاى حرفش نيست، و روايات ديگر نمىتواند با آن معارضه كند.در كشاف در ذيل آيه" وَ إِذْ قُلْنا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحاطَ بِالنَّاسِ" گفته است معنايش اين است كه به ياد آور روزى را كه به تو وحى نموديم كه پروردگار تو احاطه به مردم قريش دارد،