ترجمه تفسیر المیزان جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 13

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وحى فرستاد كه غم مخور دنيايى است كه به دست مى‏آورند (و در آخرت بهره‏اى ندارند) رسول خدا (ص) خوشحال شد، و اين است معناى آيه" وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ" يعنى ما اين پيشامد را مايه امتحان مردم قرار داديم «1».

مؤلف: اين روايت را تفسير برهان هم از ثعلبى نقل كرده كه او در تفسير خود بدون ذكر سند از سعيد بن مسيب روايت كرده است «2».

و در تفسير برهان از كتاب فضيلة الحسين بدون ذكر سند از ابى هريره روايت كرده كه گفت: روزى رسول خدا (ص) فرمود: در عالم رؤيا بنى الحكم و يا بنى العاص را ديدم كه بر فراز منبرم جست آن طور كه ميمونها بالا و پائين مى‏روند، آن روز رسول خدا (ص) آن قدر ناراحت به نظر مى‏رسيد كه تو گويى خشم از سر و روى نازنينش مى‏باريد، و ديگر تا زنده بود كسى او را خندان نديد تا از دار دنيا رحلت فرمود «3».

و در الدر المنثور است كه ابن مردويه از عايشه روايت كرده كه روزى به مروان حكم گفت من خود از رسول خدا (ص) شنيدم كه به پدرت و جدت مى‏فرمود:

شمائيد آن شجره ملعونه در قرآن «4».

و در مجمع البيان گفته است: رؤيايى كه رسول خدا (ص) در خواب ديد اين بود كه ميمونهايى از منبرش بالا مى‏روند و پائين مى‏آيند، و اين جريان وى را دچار اندوه ساخت، و اين خواب را سهل بن سعيد از پدرش روايت كرده، آن گاه اضافه مى‏كند كه همين معنا از حضرت ابى جعفر (ع) و از امام صادق (ع) روايت شده كه فرموده‏اند: بنا بر اين تاويل شجره ملعونه در قرآن همان دودمان بنى اميه‏اند «5».

مؤلف: منظور ما از نقل كلام صاحب مجمع اين بود كه از ايشان بپرسم چرا اين معنا را تاويل ناميده و حال آنكه تناسبى با تاويل ندارد؟ بلكه انطباق آيه شريفه با اين روايات تنزيل است نه تاويل، مگر آنكه در پاسخ بفرمايند گاهى كلمه تاويل در مطلق توجيه مقصود، استعمال مى‏شود.

(1) الدر المنثور، ج 4، ص 191.

(2) تفسير برهان، ج 2، ص 426.

(3) تفسير برهان، ج 2، ص 426، ش 16.

(4) الدر المنثور، ج 4، ص 191.

(5) مجمع البيان، ج 4، ص 66.

/ 558