بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بعضى «1» ديگر از ايشان قائل شدهاند به افضليت پيغمبران- بطور مطلق- از ساير موجودات، و بعد از اين سلسله فرستادگان از ملائكه بر ساير ملائكه و بر ساير افراد بشر، و سپس افضليت تمامى ملائكه بر تمامى بشر.بعضى «2» ديگر از ايشان قائلند به برترى كروبين از ملائكه بطور مطلق، آن گاه برجستگان بشر، سپس عموم ملائكه از عموم بشر، كه امام فخر رازى اين قول را اختيار كرده و به غزالى هم نسبت داده است.و اما معتزله معتقد شدهاند به افضليت ملائكه از بشر و استدلال كردهاند به ظاهر آيه" وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ- تا آنجا كه مىفرمايد- وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا" كه تقريب استدلالشان در تفسير آيه گذشت.زمخشرى به كسانى كه قائل به افضليت انسان از ملك شدهاند خيلى بدگويى كرده و در ذيل جمله" وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلًا" گفته است: مراد از كثير آن طور كه اينان پنداشتهاند جميع نيست، بلكه موجودات غير ملائكه است، و همين فضيلت براى بنى آدم بس است كه ما فوقشان ملائكه است، و غير از اين موجودات شريف و مقرب درگاه خدا ما فوق ديگرى ندارند.و عجب از جبرى مذهبان است كه چطور در هر مسالهاى عكس وفاق را رفتهاند، و آن قدر در لجاجت پيش رفتهاند كه به خود جرأت دهند توهين بزرگى را مرتكب شده و انسان را بر ملائكه برترى دهند، با اينكه بارها از قرآن كريم شنيدند كه تا چه حدى ملائكه خود را احترام فرموده و تا چه اندازه به احترام نام ايشان را برده، و با اينكه مىدانند ملائكه چه اندازه به ساحت قدس خدا نزديكند، و چطور خداوند ايشان را نسبت به انبياء مانند انبياء نسبت به ساير مردم قرار داده آن گاه از فرط تعصب كارشان بدينجا كشيد كه حرفهايى و اخبارى سر هم كنند و ببافند، مثلا نقل كنند كه ملائكه گفتهاند: پروردگارا تو دنيا را به بنى آدم دادى، در آن دنيا مىخورند، لذت مىبرند ولى ما را از آن لذتها محروم ساختى حال از آخرت به ما بده، خداى تعالى هم در جواب فرموده به عزت و جلال خودم هيچوقت اين كار را نمىكنم و شما را كه با امر" كن" خلق كردهام در مقابل ذريه كسى كه او را به دست خود آفريدهام قرار نمىدهم، و آن گاه از ابى هريره روايت كردهاند كه گفته است: مؤمن گرامىتر است از ملائكهاى كه نزد اويند.(1) فخر رازى در تفسير آيه 34، سوره بقره.(2) تفسير فخر رازى، ج 21، ص 16.