بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
يك سرمايه اصلى داشتند و آن دين فطريشان بود. كه هر دل ساده و سالمى به آن ملهم است، ولى ايشان به خاطر كفرى كه به خدا و آيات او ورزيدند از اين سرمايه اصلى كاستند و چون به قرآن كفر ورزيده و بدون منطق و دليل بلكه به ستم از آن اعراض نمودند، همين قرآن خسران ايشان را دو چندان نموده و نقصى روى نقص قبليشان اضافه مىكند، البته اين در صورتى است كه از آن فطرت اصلى چيزى در دلهايشان مانده باشد، و گرنه هيچ اثرى در آنها نخواهد داشت، و لذا به جاى اينكه بفرمايد:" يزيد الظالمين خسارا- در ستمگران خسران را زيادتر مىكند" فرمود" وَ لا يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إِلَّا خَساراً- در ظالمان اثرى جز خسران ندارد" يعنى در آن كس كه از فطرت اصليش چيزى نمانده هيچ اثر ندارد و در آن كسانى كه هنوز از موهبت فطرتشان مختصرى مانده اين اثر را دارد كه كمترش مىكند.از اينجا است كه به خوبى روشن مىشود كه حاصل معناى آيه اين است كه قرآن بر صحت و استقامت مؤمنين مىافزايد و سعادتى بر سعادت و استقامتى بر استقامتشان اضافه مىكند، و اگر در كافران هم چيزى زياد كند آن چيز عبارت از نقص و خسران خواهد بود.مفسرين در معناى صدر و ذيل آيه وجوه ديگرى ذكر كردهاند كه ما از مطرح كردن آن خوددارى نموديم، اگر كسى بخواهد بيشتر اطلاع حاصل كند بايد به تفاسير آنان مراجعه نمايد.از جمله حرفهايى كه زدهاند يكى اين است كه مراد از" شفاء" در آيه اعم از شفاى مرضهاى روحى از قبيل جهل و شبهه و شك و ملكات زشت نفسانى است، و بلكه مرضهاى جسمى را هم شامل است، زيرا با تبرك به آيات كريمه قرآن و نوشتن و همراه داشتن آنها مرضهاى بدنى هم معالجه مىشود «1».ما هم در اين نظر حرفى نداريم و ليكن اگر اين عموميت صحيح باشد بايد در صدر و ذيل آيه هر دو صحيح باشد و بگوئيم همانطور كه به كمك آيههاى قرآن و نوشتن و خواندن آن مرضها و ناخوشىها برطرف مىشود، همچنين از همان راه دشمنى دشمنان دين و ظلم ظالمين و كيد كافرين دفع و باطل مىگردد، و در نتيجه باز قرآن جز خسران اثرى براى كفار ندارد، اينهم در جاى خود مطلبى است.در آيه شريفه زياد شدن خسران كفار را مجازا به خود قرآن نسبت داده. زيرا خسران(1) مجمع البيان، ج 4، ص 90، جزء 15، چاپ بيروت.