بيان حال انسان عادى دلبسته به اسباب ظاهرى كه در حال تنعم از خدا دور شده و در شر و بد حالى نوميد است‏ - ترجمه تفسیر المیزان جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 13

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ايشان در حقيقت اثر كفر خود آنان و سوء اختيارشان و شقاوت نفوسشان مى‏باشد؟.

بيان حال انسان عادى دلبسته به اسباب ظاهرى كه در حال تنعم از خدا دور شده و در شر و بد حالى نوميد است‏

" وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَى الْإِنْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً".

در مفردات گفته كه كلمه" عرض" در مقابل طول است، و در اصل در مورد اجسام به كار مى‏رفته، سپس در غير اجسام نيز استعمال شده- تا آنجا كه مى‏گويد- معناى" اعرض" اين است كه عرض خود را نشان داد (روى خود برگردانيد) و اگر مى‏گويند:" اعرض لى كذا" معنايش اين است كه پهنايش پيدا شد و در دسترس من قرار گرفت «1».

كلمه:" نا" از" ناى" به معناى دورى است،" وَ نَأى‏ بِجانِبِهِ" معنايش اين است كه براى خود جهت دورى از ما را انتخاب كرد، و مجموع جمله" أَعْرَضَ" وَ" نَأى‏ بِجانِبِهِ" وضع آدمى را در دورى از خدا و قطع رابطه با پروردگار را در موقع انعام خدا مجسم مى‏سازد، كه خدا به او انعام مى‏كند، او روى خود را از درگاه او برتافته (مانند كودكان قهر مى‏كند به نقطه دورى مى‏رود) و چه بسا بعضى مفسرين كه گفته‏اند جمله:" نَأى‏ بِجانِبِهِ" كنايه از تكبر و بلندپروازى است «2».

و اما اينكه فرمود:" وَ إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ كانَ يَؤُساً" معنايش اين است كه وقتى اندكى با شر و مصيبت برخورد كند آن وقت مايوس و نااميد از خير و نعمت مى‏شود، در اينجا شر را به خداى تعالى نسبت نمى‏دهد آن طور كه نازل كردن نعمت را به او نسبت مى‏داد، براى اينكه بفهماند خدا منزه از آن است كه شرى را به او نسبت دهند.

و نيز براى اينكه وجود شر امرى نسبى است نه امر نفسى، يعنى هر شرى كه در عالم تصور كنيم از قبيل مرگ و فقر و نقص ثمرات و امثال آن نسبت به مورد خودش شر است، و اما نسبت به غير موردش مخصوصا نسبت به نظام جمعى و عمومى كه در عالم جريان دارد خير است، آن هم خيرى كه هيچ چيز جاى آن را نمى‏گيرد.

پس هر چه خير است معناى خير بودنش اين است كه خداوند عنايتى به عين موردش داشته، و آن مورد منظور بالذات بوده، و هر چه شر است شر بودنش اين است كه خداوند خير غير موردش را خواسته و عنايت الهى اولا و بالذات متوجه غير مورد شده، و قهرا نسبت به مورد باعث نقصان و يا مرگ و امثال آن شده است.

پس معناى آيه اين است كه:" ما وقتى انعامى به انسان- كه موجودى است واقع در

(1) مفردات راغب، ماده" عرض".

(2) مفردات راغب، ماده" ناى".

/ 558