بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اقتضايى دارد، رسالت تنها اين اقتضاء را دارد كه آنچه را خداوند به او پيغام داده و مامور به ابلاغ بر بندگانش كرده كه از راه انذار و تبشير ابلاغ كند، نه اينكه قدرت غيبى خود را هم به او واگذار نموده او را بر آفريدن هر چه كه بخواهد قدرت دهد و به فرض محال كه چنين چيزى ممكن باشد خود آن جناب چنين ادعايى نكرده و بارها خاطر نشان ساخته كه من مانند شما يك فرد بشرم با اين تفاوت كه به من وحى مىشود، پس اين اقتراح و پيشنهاد ايشان با اينكه واضح البطلان است پيشنهاد عجيبى است.و به همين جهت پيامبر خود را مامور نموده كه در جواب آنها نخست پروردگار خود را از گزاف و تفويض قدرت كه از گفته ايشان برمىآمد منزه نمايد (بعيد نيست كه از جمله" قُلْ سُبْحانَ رَبِّي" تعجب هم استفاده بشود چون مقام بسيار مناسبت آن را دارد)، و در ثانى بصورت استفهام بفرمايد:" هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَراً رَسُولًا" مگر من جز يك فرد بشرم؟، و همين جواب، خود مؤيد اين است كه جمله" سُبْحانَ رَبِّي" در مورد تعجب و به منظور افاده آن آمده باشد، و معنا چنين باشد كه اگر اين اقتراح و توقعاتتان از من از اين نظر است كه من محمد و فرزند عبد اللَّه هستم كه از اين نظر من يك فرد بشر هستم و هيچ بشرى قدرت بر انجام اين امور ندارد، و اگر از اين نظر از من چنين توقعاتى مىكنيد كه من رسول خدايم كه معناى رسالت، داشتن قدرت بر اينگونه امور نيست و رسول جز گرفتن رسالت و رساندن آن شانى ندارد، و معناى رسالت اين نيست كه داراى قدرت غيبى مطلق باشد.از اين بيان روشن شد كه هر يك از دو كلمه" بشرا" و" رسولا" دخالتى در تماميت جواب دارند، كلمه" بشرا" جواب اقتراح ايشان است كه آن جناب خودش چنين و چنان كند، و كلمه" رسولا" جواب از اين است كه اگر تو رسولى از خدايت قدرت برآوردن اينگونه امور را بگير.بعضى «1» از مفسرين گفتهاند: تنها كلمه" رسولا" در جواب دخالت دارد، و كلمه" بشرا" به عنوان مقدمه آورده شده، يعنى خواسته است قبلا ايشان را از اين اشتباه كه مگر بشر هم رسول مىشود بيرون آورده و بفهماند كه پيغمبران گذشته هم از جنس بشر بودهاند، و آن گاه جواب دهد كه پيغمبران جز بر آنچه كه به دستشان سپرده شده قدرت برآوردن چيز ديگرى ندارند، و معناى پيغمبرى اين نيست كه خداوند قدرت خود را به ايشان واگذار كرده باشد، و ايشان بتوانند به پروردگار خود تحكم كنند. پس معناى كلام اين مىشود كه:" مگر من جز(1) روح المعانى، ج 15، ص 169.