ترجمه تفسیر المیزان جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 13

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

خود آيه نيز صريح است در اينكه معراج آن جناب از مكه و مسجد الحرام بوده.

و نيز در همان كتاب است كه ترمذى (وى روايت را حسن دانسته) و طبرانى و ابن مردويه از ابن مسعود روايت كرده‏اند كه گفت: رسول خدا (ص) فرمود: من ابراهيم را در شب معراج ديدم به من گفت: اى محمد از من بر امتت سلام برسان و به ايشان بگو كه زمين بهشت، زمين پاكيزه و قابل كشت و زرع و آب آن گواراست، و همه آن دشت هموار است و نهالهايى كه مى‏توانيد بفرستيد كلمه سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر و كلمه لا حول و لا قوة الا باللَّه است «1».

و نيز در همان كتابست كه طبرانى از عايشه روايت كرده كه گفت: رسول خدا فرمود: وقتى مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم و به درختى از درختان بهشت رسيدم كه زيباتر و سفيدبرگ‏تر و خوش‏ميوه‏تر از آن نديده بودم يك دانه از ميوه‏هاى آن را چيده و خوردم و همين ميوه نطفه‏اى شد در صلب من، وقتى به زمين آمدم و با خديجه همبستر شدم به فاطمه حامله شد و اينك هر وقت مشتاق بوى بهشت مى‏شوم فاطمه را مى‏بويم «2».

و در تفسير قمى از پدرش از ابن محبوب از ابن رئاب از ابى عبيده از امام صادق (ع) روايت آورده كه فرمود: رسول خدا (ص) بسيار فاطمه را مى‏بوسيد، اين كار براى عايشه خوشايند نبود، رسول خدا (ص) فرمود: اى عايشه! وقتى مرا به آسمان بردند داخل بهشت شدم جبرئيل مرا به نزديك درخت طوبى برد و از ميوه‏هايش به من داد و من خوردم، خداوند همان ميوه را به صورت نطفه‏اى در پشتم درآورد- وقتى به زمين هبوط نمودم با خديجه همبستر شدم به فاطمه حامله شد، و اينك هيچ وقت او را نمى‏بوسم مگر آنكه بوى درخت طوبى را از او استشمام مى‏كنم «3».

و در الدر المنثور است كه طبرانى در كتاب اوسط از ابن عمر روايت كرده كه وقتى رسول خدا (ص) را به معراج بردند خداوند به او وحى كرد كه بايد اذان بگويد چون نازل شد (به جبرئيل رسيد) جبرئيل اذان را به او ياد داد «4».

و نيز در همان كتاب آمده است كه ابن مردويه از على (ع) روايت كرده كه اذان را در شب معراج تعليم رسول خدا كردند، و واجب شد كه نماز را بعد از آن بخوانند «5».

و در كتاب علل به سند خود از اسحاق ابن عمار روايت كرده كه گفت: من از

(1 و 2) الدر المنثور، ج 4، ص 153.

(3) تفسير قمى، ج 1، ص 365.

(4 و 5) الدر المنثور، ج 4، ص 154.

/ 558