بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نياوردى اينك به تو بگويم كه به خدا سوگند هرگز به تو ايمان نمىآورم چه، اگر نردبانى به آسمان بگذارى و از آن بالا روى، و من با چشم خود ببينم كه بر فراز آسمان شدى آن گاه نسخهاى باز با خود بياورى و چهار فرشته هم با تو بيايند و شهادت دهند كه آنچه مىگويى حق است، به خدا سوگند اگر اين را هم بكنى گمان مىكنم كه تصديقت نكنم.اين را گفت و رفت، رسول خدا (ص) اندوهگين به خانه خود بازگشت، و از اينكه مردم بر خلاف آنچه انتظار داشت با وى مواجه شدند و براى هميشه از پيرويش مايوسش كردند تاسف مىخورد و در اينجا بود كه آيه (لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ) تا جمله (بَشَراً رَسُولًا) در باره كلام عبد اللَّه بن ابى اميه نازل شد ... «1».مؤلف: آنچه در اين روايت در حكايت گفتگوى قريش با رسول خدا (ص) آمده با ظاهر آيات مورد بحث نمىسازد، هم چنان كه جوابهايى كه در اين روايت است از رسول خدا (ص) نقل كرده با جوابهايى كه از آن جناب در اين آيات آمده تطبيق نمىكند و بيان اين ناسازگارى از آنچه كه در بيان آيات گذشت دست مىآيد.علاوه بر اينكه در روايات متعددى از طرق شيعه و هم از طرق اهل سنت آمده كه سخنگوى قريش كه پيشنهادات نامبرده و سؤالها را مىكرده عبد اللَّه بن ابى اميه مخزومى برادر ام سلمه همسر رسول خدا (ص) بوده است.و در الدر المنثور در تفسير جمله" وَ نَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ عَلى وُجُوهِهِمْ" آمده كه احمد و بخارى و مسلم و نسايى و ابن جرير و ابن ابى حاتم و حاكم و ابو نعيم در كتاب معرفت و ابن مردويه و بيهقى در كتاب اسماء و صفات از انس روايت كردهاند كه گفت: شخصى از رسول خدا (ص) پرسيد: چطور مردم بر روى خود محشور مىشوند؟ فرمود آن كس كه مردم را بر دو پا به راه انداخت نيز مىتواند بر رويشان براه اندازد «2».مؤلف: در اين معنا روايات ديگرى نيز هست.(1) الدر المنثور، ج 4، ص 202.(2) الدر المنثور، ج 4، ص 203.