بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
كشيدن عمر باطل و نيامدن دوران ظهور حق سر آمده بود، و مىخواستند دچار شك و ترديد شوند كه خدا نجاتشان داد. و بعد از آنكه وارد غار شدند از خداى تعالى درخواست رحمتى از ناحيه خودش و اهتدايى آماده نسبت به امر خود نمودند كه در هر چه زودتر از اين دو دلى و سرگردانى نجات يابند. خداوند نيز دعايشان را مستجاب نموده اينطور هدايتشان كرد.هم چنان كه آن شخصى را كه از خرابه دهى مىگذشت و ناگهان اين سؤال به نظرش رسيد كه آيا خدا بار ديگر اينان را زنده مىكند و آيا چنين چيزى ممكن است؟ خداى تعالى براى اينكه از آن سرگردانى نجاتش دهد او را براى صد سال ميراند، و مجددا زندهاش كرد.سخن كوتاه اينكه، از آنجايى كه اين پندار (كه ديگر حق ظاهر شدنى نيست) در نظرشان قوت گرفت و از زوال غلبه باطل مايوس شدند، خداوند سالهاى متمادى به خوابشان برده آن گاه بيدارشان كرد تا از يكديگر بپرسند چقدر خوابيدهايم، يكى بگويد يك روز، ديگرى بگويد پارهاى از يك روز، آن گاه پيرامون خود نگريسته ببينند اوضاع و احوال دنيا طور ديگرى شده و كم كم بفهمند كه صدها سال است كه به خواب رفتهاند و اين چند صد سال كه به نظر ديگران چند صد سال بوده به نظر ايشان يك روز و يا بعضى از يك روز مىآيد. از همين جا كه طول عمر دنيا و با كمى آن چنان نيست كه بتواند حقى را بميراند يا باطلى را زنده كند و اين خداى سبحان است كه زمينىها را زينت زمين كرده، و دلهاى آدميان را مجذوب آنها ساخته قرنها و روزگارها جريان داده تا آنان را بيازمايد كه كدام نيكوكارترند، و دنيا جز اين سمتى ندارد كه طالبان خود را با زر و زيور خود بفريبد، و آنهايى را كه پيرو هوى و هوساند و دل به زندگى زمينى دادهاند گول بزند.و اين خود حقيقتى است كه همواره براى انسانها هر وقت كه به عمر رفته خود نظر بيفكنند روشن و مبرهن مىشود و مىفهمند آن هفتاد سالى كه پشت سر گذاشته و آن حوادث شيرين و تلخى كه ديدهاند تو گويى يك رؤيا بوده كه در خواب و چرت خود ديده و مىبينند.چيزى كه هست مستى هوى و هوس و گرمى و بازى با امور مادى دنيوى نمىگذارد آنان متوجه حق بگردند، و پس از تشخيص حق آن را پيروى كنند.ليكن براى خدا روزى است كه در آن روز اين شواغل، ديگر آدمى را به خود سرگرم نمىكند و اين دنيا و زرق و برقش آدمى را از ديدن حق بازنمىدارد، و آن روز مرگ است.هم چنان كه از على (ع) نقل شده كه فرمود" مردم در خوابند تا بميرند، وقتى مردند بيدار مىشوند" روز ديگرى نيز هست كه خداوند در آن روز بساط دنيا و زندگىهايش را بر مىچيند، و با فرمان قضايش بشر را به سوى انقراض سوق مىدهد.