وجوه ديگرى كه در باره استثناء در آيه:" وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ إِنِّي فاعِلٌ ذلِكَ غَداً إِلَّا أَنْ يَشاءَ اللَّهُ" گفته شده است
اين است آن معنايى كه دقت در آيه افادهاش مىكند، و ذيل آيه نيز مؤيد آن است، البته مفسرين در آن توجيهات ديگرى دارند كه ذيلا از نظر خوانندگان مىگذرد:يكى «1» اينكه معناى آيه همان معنايى است كه شد الا اينكه در كلام، كلمه" قول" در تقدير است، و تقدير كلام اين است كه:" الا ان تقول ان شاء اللَّه- مگر اينكه بگويى ان شاء اللَّه" و چون كلمه" تقول" حذف شده، تعبير" ان شاء اللَّه" هم به عبارت مستقبل يعنى" أَنْ يَشاءَ اللَّهُ" تغيير يافته است، و اين خود تاديبى است از خدا براى بندگانش، و تعليم ايشان است تا آنچه خبر مىدهند اينطور خبر دهند تا از حد قطع و يقين بيرون آيد، و در نتيجه دروغ نگفته باشند. و اگر قسم خوردهاند در صورت برخورد با موانع قسمشان نشكند. مثلا در خبر بگويند فردا ان شاء اللَّه فلانى مىآيد، اگر فرضا نيامد دروغ نگفته، چون گفته اگر خدا بخواهد، و همچنين در قسم بگويد و اللَّه فلان كار را مىكنم ان شاء اللَّه، تا اگر به موانعى برخورد نمود سوگندش نشكند، و كفاره به گردنش نيايد- اين وجه را به اخفش نسبت دادهاند.ليكن وجهى است با تكلف آن هم تكلفى بىجهت، علاوه بر اينكه تقدير قول آن طور كه گفته شده معناى آيه را به كلى به هم مىزند، و اين مساله بر خواننده پوشيده نيست.وجه ديگرى كه آوردهاند «2» اين است كه در كلام چيزى در تقدير نيست الا اينكه مصدرى كه پس از تاويل جمله" ان شاء اللَّه" استفاده مىشود، مصدرى است به معناى مفعول و معناى جمله اين است كه: به چيزى مگو كه من فردا انجامش مىدهم، مگر آن چيزى كه خدا خواسته باشد و اراده كرده باشد، مثلا اطاعت خدا باشد. پس گويا گفته شده در باره هيچ عملى مگو كه به زودى انجامش مىدهم مگر آن عملى كه از طاعات باشد. و نهى" مگو" هم نهى كراهتى است نه حرمتى تا بر آن اعتراض شود كه پس انجام كارهاى مباح و يا خبر دادن از آن كه بعدها مىكنم جائز نيست، و حال آنكه جائز است.(1 و 2) مجمع البيان، ج 6، ص 461، به نقل از فراء.