بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مامور شده است، با ايشان احتجاج كند، و در احتجاج خود به علم خدا تمسك جسته بفهماند كه خدا از ما مردم بهتر مىداند.جمله" لَهُ غَيْبُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ" تعليل و بيان اين جهت است كه چطور خدا داناتر به مدت لبث ايشان است. و لام در آن مفيد اختصاص ملكى است، و مراد اين است كه خداى تعالى تنها مالك آنچه در آسمانها و زمين است مىباشد، و تنها او است كه مالك غيب است و چيزى از او فوت نمىشود، هر چند كه آسمان و زمين از بين بروند. و وقتى كه مالك غيب عالم باشد و ملكيتش هم به حقيقت معناى ملكيت باشد و وقتى داراى كمال بصر و سمع است، پس او از هر كس ديگر داناتر به مدت لبث اصحاب كهف است كه خود يكى از مصاديق غيب است.و بنا بر اين، اينكه فرمود:" أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ" با در نظر گرفتن اينكه صيغه" افعل به" صيغه تعجب است، معنايش اين است كه: چقدر بينا و شنوا است. و اين خود كمال سمع و بصر خداى را مىرساند، و جملهاى است كه تعليل را تتميم مىكند. گويا گفته است چطور داناتر به لبث آنان نباشد در حالى كه مالك ايشان كه يكى از مصاديق غيبند مىباشد، و حال ايشان را ديده و مقالشان را شنيده است.از اينجا معلوم مىشود اينكه بعضى «1» گفتهاند" لام" در جمله" لَهُ غَيْبُ" لام اختصاص علمى است، يعنى براى خداى تعالى است علم به اين مطلب، و علم به تمام مخلوقات را هم مىرساند، چون وقتى كسى عالم به غيب و امور خفى عالم است امور ديگر را به طريق اولى مىداند"، نظريه درستى نيست، براى اينكه ظاهر جمله" أَبْصِرْ بِهِ وَ أَسْمِعْ" اين است كه منظور از آن تاسيس مطلب باشد، نه تاكيد آن و همچنين ظاهر لام" له" مطلق ملك است، نه تنها ملك علمى.و اينكه فرمود:" ما لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ ..." مراد از آن اين است كه ولايت مستقل غير خداى را انكار نمايد. و مراد از جمله بعديش يعنى جمله" وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً" ولايت ديگرى را به نحو اشتراك با خدا نفى مىكند. و خلاصه معناى آن دو اين است كه غير خدا نه ولايت مستقل دارند و نه با خدا در ولايت شريكند.و بعيد نيست از نظم آيه كه در جمله دوم يعنى جمله" وَ لا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَداً" تعبير به فعل آورده نه به وصف، و در نفى ولايت مستقله كلمه" فى حكمه" را نياورده و در(1) روح المعانى، ج 15، ص 254.