چند روايت حاكى از اينكه اصحاب كهف مدتى تقيه مى‏كرده‏اند - ترجمه تفسیر المیزان جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 13

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صادق (ع) روايت كرده كه در حضورشان گفتگو از اصحاب كهف شد فرمود:

صراف پول نبودند، بلكه صراف كلام و افرادى سخن‏سنج بودند «1».

چند روايت حاكى از اينكه اصحاب كهف مدتى تقيه مى‏كرده‏اند

و در تفسير عياشى از ابى بصير از امام صادق (ع) روايت كرده كه گفت:

اصحاب كهف ايمان به خدا را پنهان و كفر را اظهار داشتند و به همين جهت خداوند اجرشان را دو برابر داد «2».

مؤلف: در كافى «3» نيز در معناى اين حديث روايتى از هشام بن سالم از آن جناب نقل شده. و نيز در معناى آن عياشى «4» از كاهلى از آن جناب و از درست در دو خبر از آن جناب آورده كه در يكى از آنها آمده كه: اصحاب كهف در ظاهر زنار مى‏بستند و در اعياد مردم شركت مى‏كردند.

و نبايد به اين روايات اشكال كرد كه از ظاهر آيه" إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً" برمى‏آيد كه اصحاب كهف تقيه نمى‏كرده‏اند. و اينكه مفسرين «5» در تفسير حكايت كلام ايشان كه گفته‏اند" أَوْ يُعِيدُوكُمْ ..." احتمال تقيه داده‏اند صحيح نيست، براى اينكه اگر به ياد خواننده باشد گفتيم كه بيرون شدن آنان از شهر، هجرت از شهر شرك بوده كه در آن از اظهار كلمه حق و تدين به دين توحيد ممنوع بوده‏اند. چيزى كه هست تواطى آنان كه شش نفر از معروفها و اهل شرف بوده‏اند، و اعراضشان از اهل و مال و وطن جز مخالفت با دين وثنيت عنوان ديگرى نداشته. پس اصحاب كهف در خطر عظيمى بوده‏اند، به طورى كه اگر بر آنان دست مى‏يافتند يا سنگسار مى‏شدند و يا آنكه مجبور به قبول دين قوم خود مى‏گشتند.

و با اين زمينه كاملا روشن مى‏شود كه قيام ايشان در اول امر و گفتن:" رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَا مِنْ دُونِهِ إِلهاً" اعلام علنى مخالفت با مردم و تجاهر بر مذمت بت‏پرستى و توهين به طريقه مردم نبوده، زيرا اوضاع عمومى محيط، چنين اجازه‏اى به آنان نمى‏داد، بلكه اين حرف را در بين خود گفته‏اند.

و به فرضى هم كه تسليم شويم كه جمله" إِذْ قامُوا فَقالُوا رَبُّنا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ" دلالت دارد بر اينكه ايشان تظاهر به ايمان و مخالفت با بت‏پرستى مى‏كرده‏اند و تقيه‏

(1 و 2) تفسير عياشى، ج 2، ص 321 و 322.

(3) اصول كافى، ج 1، ص 448، ح 28.

(4) تفسير عياشى، ج 2، ص 322 و 323.

(5) مجمع البيان، ج 6، ص 457.

/ 558