بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بوده يا متعرض نسب و سمت و شغل و اسامى و وجه ناميده شدنشان به اصحاب رقيم و ساير خصوصيات ديگر شده بسيار شديدتر از روايات اصل داستان است و دست يافتن به يك جهت جامعى كه نفس بدان اطمينان داشته باشد دشوارتر است.و سبب عمده در اين اختلاف علاوه بر دستبردها و خيانتها كه اجانب در اين گونه روايات دارند دو چيز است:يكى اينكه اين قصه از امورى بوده كه اهل كتاب نسبت به آن تعصب و عنايت داشتهاند، و از روايات داستان هم برمىآيد كه قريش اين قصه را از اهل كتاب شنيدهاند و با آن رسول خدا (ص) را امتحان كردند، بلكه از مجسمهها نيز مىتوان عنايت اهل كتاب را فهميد به طورى كه اهل تاريخ آن مطالب را از نصارى و از مجسمههاى موجود در غارهاى مختلف كه در عالم هست غارهاى آسيا و اروپا و آفريقا گرفته شده و آن مجسمهها را بر طبق شهرتى كه از اصحاب كهف به پا خاسته گرفتهاند، و پر واضح است كه چنين داستانى كه از قديم الايام زبان زد بشر و مورد علاقه نصارى بوده هر قوم و مردمى آن را طورى كه نماياننده افكار و عقايد خود باشد بيان مىكنند، و در نتيجه روايات آن مختلف مىشود.و از آنجايى كه مسلمانان اهتمام بسيار زيادى به جمع آورى و نوشتن روايات داشتند، و آنچه كه نزد ديگران هم بود جمع مىكردند و مخصوصا بعد از آنكه عدهاى از علماى اهل كتاب مسلمان شدند، مانند وهب بن منبه و كعب الاحبار، و آن گاه اصحاب رسول خدا (ص) و تابعين يعنى طبقه دوم مسلمانان همه از اينان اخذ كرده و ضبط نمودهاند، و هر خلفى از سلف خود مىگرفته و با آن همان معامله اخبار موقوفه «1» را مىكرده كه با روايات اسلامى مىنمودند و اين سبب بلوا و تشتت شده است.دوم اينكه دأب و روش كلام خداى تعالى در آنجا كه قصهها را بيان مىكند بر اين است كه به مختاراتى و نكات برجسته و مهمى كه در ايفاى غرض مؤثر است، اكتفاء مىكند، و به جزئيات داستان نمىپردازد. از اول تا به آخر داستان را حكايت نمىكند، و نيز اوضاع و احوالى را كه مقارن با حدوث حادثه بوده ذكر نمىنمايد جهتش هم خيلى روشن است، چون قرآن كريم كتاب تاريخ و داستانسرايى نيست بلكه كتاب هدايت است.اين نكته از واضحترين نكاتى است كه شخص متدبر در داستانهاى مذكور در كلام خدا درك مىنمايد، مانند آياتى كه داستان اصحاب كهف و رقيم را بيان مىكند، ابتداء(1) رواياتى كه سندهاى آنها تا به آخر مىرسد ولى به رسول خدا نسبت داده نشده، روايات موقوفه گويند.