ترجمه تفسیر المیزان جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 13

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مى‏كند همه و همه تنها مملوك خداى سبحان است، و خدا آنها را به انسان داده و از ملك خودش بيرون نياورده، و هر چه را كه به انسان داده و آدمى را متلبس بدان نموده با مشيت خود نموده، كه اگر نمى‏خواست انسان خودش مالك هيچ چيز نبود، پس انسان نمى‏تواند مستقل از خداى سبحان باشد، نه در ذاتش، و نه در آثار ذاتش، و نه در چيزى از اسباب هستى كه در اختيار دارد.

مرد مؤمن در پاسخ رفيقش مى‏گويد: تو مشتى خاك و سپس قطره‏اى نطفه بودى كه بويى از انسانيت و مردانگى و آثار مردانگى را مالك نبودى و خداى سبحان هر چه را كه دارى به تو داد، و به مشيتش تمليك كرد، و هم اكنون نيز مالك حقيقى آنچه دارى همو است، و با اين حال چگونه به او كفر مى‏ورزى و ربوبيت او را مى‏پوشانى؟ تو كجا و استقلال كجا؟.

" لكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَداً" در قرائت مشهور كلمه" لكن" با تشديد و بدون الف وصل قرائت شده كه در هنگام وقف بى‏حركت خوانده مى‏شود، و به طورى كه گفته‏اند: اصل آن" لكن انا" بوده كه همزه" انا" بعد از نقل فتحه‏اش به نون حذف شده، و دو نون در يكديگر ادغام گرديده كه در حالت وصل با نون مشدده و با صداى بالا و بدون الف قرائت مى‏شود، و در حالت وقف با الف، مانند كلمه" انا" كه ضمير تكلم است و در حالت وصلى به صورت" ان"، يعنى الف و نون بدون همزه، و در حالت وقفى با همزه قرائت مى‏شود.

در آيه مورد بحث لفظ" ربى" مكرر شده كه در نوبت دوم از باب بكار بردن ظاهر در جاى ضمير آمده، و گرنه حق سياق اين بود كه به صورت ضمير و به عبارت:" لا اشرك به احدا" آمده باشد، و از اين جهت اسم ظاهر آمده كه به علت حكم اشاره كرده باشد، چون تعليق حكم بر وصف عليت را مى‏رساند، گويى كه گفته است:" لا اشرك به احدا لانه ربى- من احدى را شريك او قرار نمى‏دهم چون او پروردگار من است" و جائز نيست كسى را شريك او بدانم، و اين بيان حال هر مرد مؤمنى است كه در قبال كفار و ادعاهايى كه ايشان بر خود مى‏كنند بايد خاطر نشان سازد.

" وَ لَوْ لا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ".

اين جمله تتمه كلام مرد مؤمن در خطاب به رفيق كافرش مى‏باشد كه او را توبيخ و ملامت مى‏كند كه در هنگام ورود به باغش دچار غرور گشته و گفت: گمان نمى‏كنم ابدا اين باغ نابود شود، و به وى مى‏گويد: چرا در آن هنگام نگفتى" ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ" و

/ 558