بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
است كه بر او استعلاء و تكبر ورزيد، و اين ردش از بيان سابقش استخراج شده كه حاصلش اين است كه: وقتى جريان همه امور به مشيت خداى تعالى و حول و قوه او باشد، پس او تو را داراى مال و فرزند و نفرات بيشترى كرده، و اين كار مربوط به او است نه به تو، تا باعث به خود باليدنت شود و مجوزى باشد كه بر من تكبر ورزى. وقتى مربوط به او شد ممكن است او باغى بهتر از باغ تو به من بدهد و باغ تو را ويران كند و مرا به حالتى بهتر از حالت امروز تو، و تو را به حالتى بدتر از حالت امروز من در آورد، و مرا غنىتر از تو گردانيده تو را فقيرتر از من كند. و ظاهر كلام چنين مىنمايد كه كلمه" ترن" در جمله" إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ ..." از ماده" رأى" به معناى اعتقاد باشد. و بنا بر اين، فعل مذكور از افعال قلوب خواهد بود. و ضمير" انا" ضمير فصلى است كه ميان دو مفعول فعل مزبور كه در اصل مبتداء و خبر بودهاند فاصله شده است. ممكن هم هست از ماده رؤيت به معناى ديدن باشد، و آن وقت ضمير نامبرده ضمير فاعلى است كه مفعول را كه در ظاهر لفظ حذف شده تاكيد مىكند.و معناى آيه شريفه اين است كه اگر اعتقاد دارى (و يا اگر مىبينى) كه من از جهت مال و فرزند دست كمى از تو دارم، و تو در اين جهت از من جلوترى، بارى زمام امر به دست پروردگار من است، و چون چنين است هيچ بعدى ندارد، و بلكه اميد آن هست كه پروردگار من جنتى بهتر از جنت تو به من بدهد، و جنت تو را هدف تيرهاى بلاى خود قرار داده بلائى آسمانى چون سرما و يا باد داغ هلاك كننده و يا صاعقه و امثال آن بر آن بفرستد، و به صورت زمينى خشك و خالى از درخت و زراعت در آورد، و يا بلائى زمينى بر آن مسلط ساخته آب چشمهاش را قبل از آنكه به زمين تو برسد در زمين فرو برد و چشمه را خشك كند." وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ ..."احاطه به ثمر و يا به هر چيز ديگر كنايه از نابود كردن آن است، و اين از احاطه دشمن و محاصره كردن او از همه اطراف گرفته شده كه در چنين مواقعى ديگر اميد آدمى از هر يار و ياورى قطع گشته هلاك حتمى مىشود، هم چنان كه فرموده:" وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحِيطَ بِهِمْ" «1» و اينكه فرمود:" فَأَصْبَحَ يُقَلِّبُ كَفَّيْهِ ..." كنايه از ندامت است، چون شخص نادم بيشتر اوقات حالت درونى خود را با پشت و رو كردن دستها مجسم مىسازد. و اينكه فرمود:" وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها" به طورى كه گفتهاند «2» كنايه است از كمال خرابى، زيرا خانه وقتى(1) و پنداشتند كه بلاء بر آنان احاطه كرده است. سوره يونس، آيه 22.(2) مجمع البيان، ج 6، ص 472.