بيان اينكه در فرض مقايسه، نسبت به اسباب ظاهرى، ولايت از آن خداى حق است و خدا از نظر ثواب و فرجام بهتر است
" هُنالِكَ الْوَلايَةُ لِلَّهِ الْحَقِّ هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً".قرائت مشهور كلمه" الولاية" را با فتح واو قرائت كرده، و بعضى «1» آن را به كسره خواندهاند. از حيث معنا تفاوتى ندارد. بعضى «2» گفتهاند: تفاوت دارد زيرا ولايت به فتحه واو به معناى نصرت و به كسره آن به معناى سلطنت و قدرت است، ولى سخن وى ثابت نشده.كلمه" حق" را بايد به كسره خواند تا صفت" اللَّه" باشد. و كلمه" ثواب" به معناى مطلق اثر و نتيجه است، چه نيك و چه بد چه كيفر و چه پاداش، و ليكن استعمالش در اجر نيك غلبه دارد. و كلمه" عقب" به ضمه عين و سكون قاف و همچنين" عقب" به دو ضمه به معناى سرانجام و عاقبت است.مفسرين گفتهاند: اشاره به" هنالك" اشاره به معنايى است كه از جمله" وَ أُحِيطَ بِثَمَرِهِ" استفاده مىشود، يعنى در اينجا كه بلاها از هر سو احاطه مىكند، و يا در اين هنگام كه بلاها از هر سو احاطه مىكند ولايت تنها از آن خدا است. و ولايت در اينجا به معناى نصرت است. پس معنا چنين مىشود: در اينجا و يا در اين هنگام كه همه اسباب از كار مىافتد تنها ياور انسان خدا است.و اين معنا هر چند در جاى خودش معنايى صحيح و حق است، و ليكن با غرضى كه سياق آيات در مقام ايفاى آن است مناسب نيست، زيرا سياق آيات مورد بحث بيان اين حقيقت است كه زمام تمامى امور به دست خدا است، و او است كه خالق و مدبر هر امرى است، و غير از او هر چه هست جز سراب و وهم چيزى ديگرى نيست. و اگر خداى سبحان اين سراب موهوم را در نظر آدميان زينت جلوه داده به منظور آزمايش ايشان است. افاده اين معنا غرض آيات مورد بحث است. و اگر آن معنا كه مفسرين گفتهاند مورد نظر بود، بايد به جاى توصيف خدا به حق در جمله" لِلَّهِ الْحَقِّ" خدا را به قدرت و قوت و عزت و غلبه و امثال آن وصف مىكرد، نه به حق كه در مقابل باطل است، و نيز اگر آن معنا مورد نظر بود ديگر محل مناسبى براى جمله" هُوَ خَيْرٌ ثَواباً وَ خَيْرٌ عُقْباً" نبود.حق مطلب- و خدا داناتر است- اين است كه: ولايت به معناى نصرت نيست، بلكه به معناى مالكيت تدبير است كه معنايى عمومى است، و در تمامى مشتقات اين كلمه جريان دارد كه بيانش در تفسير آيه" إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ" «3» گذشت.(1 و 2) روح المعانى، ج 15، ص 284.(3) سوره مائده، آيه 55.