بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
است نه نسبت به خلقت آسمانها و زمين (براى اينكه خلقت كامل آسمان و زمين هيچ ربطى به ربوبيت آنها ندارد) پس لازمه اين توجيه تفكيك بين دو اشهاد است.و ثالثا اين توجيه اگر صحيح باشد لازمه آن صحت ولايت كسى است كه در خلقت كامل باشد مثل ملائكه مقربين و اين خود اعتراف به امكان ولايت ملائكه و جواز ربوبيت ايشان است، و حال آنكه قرآن كريم با صريحترين بيان خود آن را دفع مىكند. آرى، ممكن الوجودى كه در ذاتش محتاج به خداى سبحان است، كجا و استقلال در تدبير خود و يا تدبير غير خود كجا؟ و اما امثال آيه" فَالْمُدَبِّراتِ أَمْراً" «1» كه ظاهرش اثبات تدبير براى غير خدا است توضيح معنايش به زودى خواهد آمد.بعضى ديگر چنين گفتهاند كه مقصود از اشهاد همان معناى حقيقى آن است، و دو ضمير به شياطين برمىگردد، ليكن مراد از اشهاد آنان بر خلقت اين است كه بعضى شاهد و ناظر خلقت بعضى ديگر باشند، نه شاهد خلقت خودشان.جواب اين توجيه اين است كه بايد ديد منظور و نتيجهاى كه از نفى اشهاد در نظر است چيست؟ منظور اين است كه از نفى مزبور انتفاء ولايت را نتيجه بگيرد، خداى تعالى مىخواهد بفرمايد به دليل اينكه اينان خلقت خود را ناظر و شاهد نبودهاند پس ولايت ندارند، نه اينكه چون يكى از آنها ناظر خلقت ديگرى نبوده پس به آن ديگرى ولايت ندارد، مگر مشركين مىگفتند: شياطين بعضى بر بعضى ولايت دارند تا خدا با استدلال مذكور بخواهد آن را نفى كند تازه غرضى هم از آن به دست نمىآيد تا آيه شريفه را حمل بر اشهاد بعضى بر خلقت بعضى ديگر كنيم.يكى ديگر از توجيهاتى كه در اين آيه كردهاند اين است كه: ضمير اول در آيه به شياطين برمىگردد، و دومى آن به كفار و يا به كفار و به غير آنان از ساير مردم، و معنايش اين است كه من شياطين را در خلقت آسمانها و زمين و خلقت كفار و يا مردم گواه نگرفتم تا در نتيجه شياطين اولياى آنها باشند.اشكال اين وجه اين است كه مستلزم تفكيك دو ضمير از جهت مرجع مىشود، و اين صحيح نيست.وجه ديگرى كه بعضى گفتهاند اين است كه هر دو ضمير به كفار برگردد، از آن جمله فخر رازى در تفسيرش گفته: اقرب در نظر من اين است كه هر دو ضمير به كفار برگردد، البته(1) سوره نازعات، آيه 5.