ادب و تواضع فراوان موسى (عليه السلام) در برابر استاد (خضر- عليه السلام) - ترجمه تفسیر المیزان جلد 13

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه تفسیر المیزان - جلد 13

سید محمدحسین طباطبایی؛ ترجمه: سید محمدباقر موسوی همدانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

" قالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِي فَلا تَسْئَلْنِي عَنْ شَيْ‏ءٍ حَتَّى أُحْدِثَ لَكَ مِنْهُ ذِكْراً".

ظاهر اين است كه كلمه" منه" متعلق به كلمه" ذكرا" باشد، و احداث ذكر از هر چيز به معناى ابتداء و آغاز به ذكر آن است بدون اينكه از طرف مقابل تقاضايى شده باشد. و معناى جمله اين است كه: اگر پيروى مرا كردى بايد از هر چيزى كه ديدى و برايت گران آمد سؤال نكنى تا خودم در بيان معنا و وجه آن ابتداء كنم. و در اين جمله اشاره است به اينكه به زودى از من حركاتى خواهى ديد كه تحملش بر تو گران مى‏آيد، ولى به زودى من خودم برايت بيان مى‏كنم. اما براى موسى مصلحت نيست كه ابتداء به سؤال و استخبار كند، بلكه سزاوار او اين است كه صبر كند تا خضر خودش بيان كند.

ادب و تواضع فراوان موسى (عليه السلام) در برابر استاد (خضر- عليه السلام)

مطلب عجيبى كه از اين داستان استفاده مى‏شود رعايت ادبى است كه موسى (ع) در مقابل استادش حضرت خضر نموده، و اين آيات آن را حكايت كرده است، با اينكه موسى (ع) كليم اللَّه، و يكى از انبياى اولوا العزم و آورنده تورات بوده، مع ذلك در برابر يك نفر كه مى‏خواهد به او چيز بياموزد چقدر رعايت ادب كرده است!.

از همان آغاز برنامه تا به آخر سخنش سرشار از ادب و تواضع است، مثلا از همان اول تقاضاى همراهى با او را به صورت امر بيان نكرد، بلكه به صورت استفهام آورده و گفت: آيا مى‏توانم تو را پيروى كنم؟ دوم اينكه همراهى با او را به مصاحبت و همراهى نخواند، بلكه آن را به صورت متابعت و پيروى تعبير كرد. سوم اينكه پيروى خود را مشروط به تعليم نكرد، و نگفت من تو را پيروى مى‏كنم به شرطى كه مرا تعليم كنى، بلكه گفت: تو را پيروى مى‏كنم باشد كه تو مرا تعليم كنى. چهارم اينكه رسما خود را شاگرد او خواند. پنجم اينكه علم او را تعظيم كرده به مبدئى نامعلوم نسبت داد، و به اسم و صفت معينش نكرد، بلكه گفت" از آنچه تعليم داده شده‏اى" و نگفت" از آنچه مى‏دانى". ششم اينكه علم او را به كلمه" رشد" مدح گفت و فهماند كه علم تو رشد است (نه جهل مركب و ضلالت). هفتم آنچه را كه خضر به او تعليم مى‏دهد پاره‏اى از علم خضر خواند نه همه آن را و گفت:" پاره‏اى از آنچه تعليم داده شدى مرا تعليم دهى" و نگفت" آنچه تعليم داده شدى به من تعليم دهى". هشتم اينكه دستورات خضر را امر او ناميد، و خود را در صورت مخالفت عاصى و نافرمان او خواند و به اين وسيله شان استاد خود را بالا برد. نهم اينكه وعده‏اى كه داد وعده صريح نبود، و نگفت من چنين و چنان مى‏كنم، بلكه گفت: ان شاء اللَّه به زودى خواهى يافت كه چنين و چنان كنم.

و نيز نسبت به خدا رعايت ادب نموده ان شاء اللَّه آورد.

خضر (ع) هم متقابلا رعايت ادب را نموده اولا با صراحت او را رد نكرد،

/ 558