بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
برانگيختن و وادار نمودن كفار براى قلع و قمع كردن مردمى در صورتى كه از باب مجازات باشد بعث الهى است و لازم نيست كه مجازات الهى هميشه به دست مؤمنين صورت گيرد.و اما دومى به خاطر اينكه كفار هم بندگان خدايند، آنهم در مثل اين آيه كه بندگان را به وصف باس و شدت و خونخوارى توصيف نموده.قول «1» ديگرى نيز هست كه بىشباهت بقول اين مفسر نيست، و آن اين است كه ممكن است افراد مبعوث شده، مؤمنينى بودهاند كه خداوند دستورشان داده تا با اين طايفه جهاد كنند، و نيز ممكن است كه كفارى بودهاند كه يكى از پيغمبران با آنان ائتلاف كرده كه با اين طايفه بجنگند و آنان را بر ايشان كه مثل خود آنان كفار و فساق بودند مسلط ساخته باشد و ليكن همان اشكالى كه بقول قبلى وارد مىشد بر اين قول نيز وارد مىگردد.و جمله" وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا" تاكيد است بر حتمى بودن قضاء و معنايش اين است كه چون زمان آن عذاب كه در برابر فساد اولتان وعده داديم رسيد از ميان مردم بندگانى نيرومند و خونخوار را عليه شما برمىانگيزيم تا سرزمينهاى شما را با قهر و غلبه مسخر نموده و تا مركز سرزمينهايتان پيش روى كنند و شما را ذليل و استقلال و علو و آقائيتان را تباه سازند و اين خود وعدهاى است شدنى كه گريزى از آن نيست." ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً".در مجمع البيان گفته است كه: كلمه:" كرة" به معناى" برگشتن" و هم به معناى" دولت" است، و" نفير" به معناى" نفر و عدد رجال" است، و زجاج در معناى آن گفته است: ممكن هم هست كه" نفير" جمع" نفر" باشد، هم چنان كه در جمع" عبد"،" عبيد" و در جمع" ضأن" (گوسفند)،" ضئين" و در جمع معز (بز) معيز و در جمع كلب (سگ) كليب هم مىگويند، و" نفر" انسان و" نفر"- با سكون- و" نفير" و" نافرة" به معناى گروهى است كه او را يارى مىكنند، و با او كوچ مىكنند «2».و معناى آيه روشن است، و ظاهرش اين است كه بنى اسرائيل به زودى به دولت سابق خود بازگشته و بعد از عذاب بار اول بر دشمنان مسلط مىشوند، و از چنگ استعمار رهايى مىيابند و به تدريج و در برههاى از زمان اين برگشتن صورت خواهد گرفت، زيرا امداد شدنشان به اموال و فرزندان و بالا رفتن آمارشان به زمان قابل توجهى احتياج دارد.(1) مجمع البيان، ج 6، ص 398 به نقل از ابى مسلم.(2) مجمع البيان، ج 6، ص 398.